پارت بعد از کوکییییی
پارت بعد از کوکییییی
که یهو ا.ت گفت
((علامتارو یادم رفت ا.ت، کوک.))
،خو مگه جیه همه هعی دوسپسراشون اجاطه میدن میرن بار و میان
.(از عصبانیت سرخخخ شدههههههههههههه)
. غلط خوردم
، نه دیگه دیرعههه
کوک ا.تو بلند کرد و گزاشت روی شونش که ا.ت گفتت کوکک حق کوک حق حق غلط کردم
از زبان راوی (خودمم🤝😂)
جونگ کوک که ا.ت رو توی اون وضعیت دید دلش به رحم اومد و یه اسپنک بهش زد و گزاشتش زمین
. الان بهت ارفاق کردم و ولت کردم ولی فقط کافیه که امشب پاتو از خونه بزاری بیرون توری بع فاکت میکنم که عین بنگوعن راه بریی
، باش باش فینن(دماغشو خیلییی کیوتتت کشید بالا)
. خوب حالا بریم بخوابیم من حیلی خستم
، باسع(کیوت)
. رفتن روی تخت و دراز کشیدن و کوک هم بدون لباس خواب بود و ا.ت دستی روی سیسپک هاش کشید کع کوک گفت
. خوش اومده نههه؟؟
، ناع
. روش خیمه زد و گفت مطمعنییی؟!؟!؟؟؟
، نه نه خوشمم اومد غلط کردممم
هذدو باهم خندیدن مه یهو گوشیه کوک زنگ خورد و کوک باید میرفت شرکت
. بیب من باید برم شرکت
، الانننن
. هوففف اره چه کنم
، بلشه برو
اماده شد و توی جهار دیواری در وایستاد گفت
. یادت مه نرفته جی بهت گفتم فقط کافیه یک قدم از خونه دور بشیی
، باشه باش
و رفت ا.ت بلند شد یه لباسسس خیلییی باززز با یه ارایشششش خیلییی غلیظ کردددد (عکسشو میزارم)
و بلند شد که بره و رفن سوار ماشین شد و رفت بار
کوک ویو
نمیدونم چرا حس مسکنم نباید ا.تو تنها میزاشتم که همون موقع گوشیش زنگ خورد و گفت که نمیخواد بره شرکت و کوک برگشت خونه و چند بار ا.ت صدا زد
و فهنیددد جیکار کرده خون جلوی چشماش گرفت و به هکرش گفت که رد ا.ت بزنه زد و کوک رفت دنبال ا.ت با صحنه ای که دید خون جلوی چشماش گرفت یه پسر داشت ات بزور میبرد تو اتاق رفت جلو که یهووووو........
چقدررر طولانییی بوددددد دوستاننننن❤️🤝
که یهو ا.ت گفت
((علامتارو یادم رفت ا.ت، کوک.))
،خو مگه جیه همه هعی دوسپسراشون اجاطه میدن میرن بار و میان
.(از عصبانیت سرخخخ شدههههههههههههه)
. غلط خوردم
، نه دیگه دیرعههه
کوک ا.تو بلند کرد و گزاشت روی شونش که ا.ت گفتت کوکک حق کوک حق حق غلط کردم
از زبان راوی (خودمم🤝😂)
جونگ کوک که ا.ت رو توی اون وضعیت دید دلش به رحم اومد و یه اسپنک بهش زد و گزاشتش زمین
. الان بهت ارفاق کردم و ولت کردم ولی فقط کافیه که امشب پاتو از خونه بزاری بیرون توری بع فاکت میکنم که عین بنگوعن راه بریی
، باش باش فینن(دماغشو خیلییی کیوتتت کشید بالا)
. خوب حالا بریم بخوابیم من حیلی خستم
، باسع(کیوت)
. رفتن روی تخت و دراز کشیدن و کوک هم بدون لباس خواب بود و ا.ت دستی روی سیسپک هاش کشید کع کوک گفت
. خوش اومده نههه؟؟
، ناع
. روش خیمه زد و گفت مطمعنییی؟!؟!؟؟؟
، نه نه خوشمم اومد غلط کردممم
هذدو باهم خندیدن مه یهو گوشیه کوک زنگ خورد و کوک باید میرفت شرکت
. بیب من باید برم شرکت
، الانننن
. هوففف اره چه کنم
، بلشه برو
اماده شد و توی جهار دیواری در وایستاد گفت
. یادت مه نرفته جی بهت گفتم فقط کافیه یک قدم از خونه دور بشیی
، باشه باش
و رفت ا.ت بلند شد یه لباسسس خیلییی باززز با یه ارایشششش خیلییی غلیظ کردددد (عکسشو میزارم)
و بلند شد که بره و رفن سوار ماشین شد و رفت بار
کوک ویو
نمیدونم چرا حس مسکنم نباید ا.تو تنها میزاشتم که همون موقع گوشیش زنگ خورد و گفت که نمیخواد بره شرکت و کوک برگشت خونه و چند بار ا.ت صدا زد
و فهنیددد جیکار کرده خون جلوی چشماش گرفت و به هکرش گفت که رد ا.ت بزنه زد و کوک رفت دنبال ا.ت با صحنه ای که دید خون جلوی چشماش گرفت یه پسر داشت ات بزور میبرد تو اتاق رفت جلو که یهووووو........
چقدررر طولانییی بوددددد دوستاننننن❤️🤝
۶.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.