𝘱𝘢𝘳𝘵 4

𝘱𝘢𝘳𝘵 4

اربابِ-اجباری


سولنان شماره ای ک کوک میگفتو بهش زنگ میزد ولی جواب نمیداد...

کوک:: بازم زنگ بزن انقد زنگ بزن تا جواب بده..

سولنان گوشیو پرت کرد رو میز و رفت صبونه رو آماده کنه

سولنان:: حوصله داری توهم..
کوک:: سولنان اگه یه دختر زنگ بزنه را گوشیم و بگه کوکی بعد تو جوابش بدی ببینی دختره قبر منو میکَنی ...درکم کن..

سولنان:: خب دیدی ک جواب نداد میگی چیکار کنم؟؟

کوک هیچی نگفت و رفت نشست رو میز‌..

پرش زمانی..(۳ ساعت بعد)🗿


سولنان:: میدونم امشب میخوای بری بار...
کوک:: تو ذوق نکن اصنم قرار نبست ببرمت.
سولنان:: من میام
کوک:: حرفشم نزن
سولنان:: خیلی خب...با دوستام میرم کل شبو بیرون میگردم...

کوک:: میمونی خونه..
سولنان:: تو بری عشق و حال بعد من خونه؟؟ عمرااا

کوک:: اوکی ولی باید یه قولایی بدی
سولنان:: میدونم چیَن اوکیه...
کوک:: لباست باز نباشه
سولنان:: این دیگه بی انصافیه
کوک:: خب..پس منم دکمه های پیرهنمو باز نگه میدارم تا سیکس پکام..

سولنان:: اوکیییی لباس باز نمیپوشم.
کوک:: آفرین گوگرلم

شب شد و سولنان و کوک آماده شدن برای رفتن ب بار...
سوار ماشین شدن و راه افتادن...

کوک:: هنوزم حس میکنم قراره امشب ب فاک بری...
سولنان:: جلوتو نگا کن...