تک پارتی
#تک_پارتی
#فلیکس
《وقتی اجازه نمیدی ببوستت..!》
علامت ا.ت+ علامت فلیکس_
ویو ا.ت..
رو مبل دراز کشیده بودی اونقد حالت بد بود که نمیتونستی بلند شی تا یه داروی چیزی بخوری گوشیتو برداشتی و به اولین شماره یعنی با فلیکس تماس گرفتی...
بعد از سومین بوق صدای دلنشین فلیکس تو گوشات پخش شد جوری که تو بغضت گرفته بود..
_الو عشقم..
+فلیکس..(با صدای گرفته)
_ا.ت تو چت شده حالتتت خوبه صدات چرا اونجوریه؟؟(نگران)
+میشه بیای پیشم؟؟(بغض)
_باشه همین الان خودمو میرسونم گوشیو قطع نکن و باهام صحبت کن خوب؟؟
+نترس اونقد هم حالم بد...(سرفه)نیست که بیهوش شم..
_گفتم قطع نکن(داد)
+ب..اشه
تا خواستی چیزی بگی که گوشی خاموش شد تف شارژت تموم شده بود میدونستی که الان فلیکس دیوانه وار نگرانت شده ولی خوب نمیتونستی حرکت کنی..
چشاتو از خستگی زیاد و بی حالی بستی و به خواب رفتی...
.
.
.
با برخورد دستمال سردی رو صورتت چشاتو باز کردی و با قیافه نگران فلیکس روبهرو شدی...
+فلی..کس
_عشقم...حالت خوبه...بیبیم...بریم بیمارستان؟
+نه..همین..که امدی برام کافیه!(دو نقطه ها سرفه ان)
_پاشو این قرصارو بخور..
چون نمیتونستی تکونی بخوری فلیکس نزدیکت شد از کمرت گرفت ولی تو نمیخواستی نزدیکت شه تا اونم مریض شه!
پس دست فلیکسو پس زدی که تعجب کرد به زور رو مبل نشستی و قرص هارو از دستش گرفتی و با آب خوردیش..
_بیب حالت..(نزدیکت میشه که میری عقب)
_ا.ت چرا نمیذاری نزدیکت شم؟
+معلومه نمیخوام مریض شی!(سرفه)
اینبار عصبانی شد و بدون توجه به حرف از دستت گرفت و تورو کشید که افتادی بغلش..
خواستی زور کنی از بغلش دربیای ولی خوب آرامشی که بغلش میداد اجازه این کارو بهت نمیداد پس آروم موندی و تو بغلش به خواب رفتی..
ویو یورا..
با برخورو لبای گرم و دلنشین فلیکس بر صورتت چشاتو گشودی آخرین مقصودش که لبات بود و میخواست ببوستش که با دستت لباتو گرفتی و مانع کارش شدی اینبار تعجب نکرد و خندید...
_وقتی خواب بودی ۵۶ بار بوسیدمشون پس دستتو بکش بیبی گرلم..
با دست خالیت زدی به شونش و همینطور که دستت رو لبات بود گفتی:دیونه شدی؟ میخوای بمیری؟؟
_بیب اگه مرگ از دست توعه برام یه آرزوست!
با این حرفش تعجب کردی آخه این مرد چجوری میتونه با حرفاش قند تو دلت آب کنه
متوجه نشدی که دستتو از لبات برداشتی پس فلیکس از این فرست استفاده کرد و لبای گرمشو آروم رو لبات گذاشت جوری که تو هم کنترلتو از دست دادی دستاتو دور گردنش حلقه زدی و همراه بوسه اش شدی..:))))
The end...
《کادویی از طرف یورآ》
#فلیکس
《وقتی اجازه نمیدی ببوستت..!》
علامت ا.ت+ علامت فلیکس_
ویو ا.ت..
رو مبل دراز کشیده بودی اونقد حالت بد بود که نمیتونستی بلند شی تا یه داروی چیزی بخوری گوشیتو برداشتی و به اولین شماره یعنی با فلیکس تماس گرفتی...
بعد از سومین بوق صدای دلنشین فلیکس تو گوشات پخش شد جوری که تو بغضت گرفته بود..
_الو عشقم..
+فلیکس..(با صدای گرفته)
_ا.ت تو چت شده حالتتت خوبه صدات چرا اونجوریه؟؟(نگران)
+میشه بیای پیشم؟؟(بغض)
_باشه همین الان خودمو میرسونم گوشیو قطع نکن و باهام صحبت کن خوب؟؟
+نترس اونقد هم حالم بد...(سرفه)نیست که بیهوش شم..
_گفتم قطع نکن(داد)
+ب..اشه
تا خواستی چیزی بگی که گوشی خاموش شد تف شارژت تموم شده بود میدونستی که الان فلیکس دیوانه وار نگرانت شده ولی خوب نمیتونستی حرکت کنی..
چشاتو از خستگی زیاد و بی حالی بستی و به خواب رفتی...
.
.
.
با برخورد دستمال سردی رو صورتت چشاتو باز کردی و با قیافه نگران فلیکس روبهرو شدی...
+فلی..کس
_عشقم...حالت خوبه...بیبیم...بریم بیمارستان؟
+نه..همین..که امدی برام کافیه!(دو نقطه ها سرفه ان)
_پاشو این قرصارو بخور..
چون نمیتونستی تکونی بخوری فلیکس نزدیکت شد از کمرت گرفت ولی تو نمیخواستی نزدیکت شه تا اونم مریض شه!
پس دست فلیکسو پس زدی که تعجب کرد به زور رو مبل نشستی و قرص هارو از دستش گرفتی و با آب خوردیش..
_بیب حالت..(نزدیکت میشه که میری عقب)
_ا.ت چرا نمیذاری نزدیکت شم؟
+معلومه نمیخوام مریض شی!(سرفه)
اینبار عصبانی شد و بدون توجه به حرف از دستت گرفت و تورو کشید که افتادی بغلش..
خواستی زور کنی از بغلش دربیای ولی خوب آرامشی که بغلش میداد اجازه این کارو بهت نمیداد پس آروم موندی و تو بغلش به خواب رفتی..
ویو یورا..
با برخورو لبای گرم و دلنشین فلیکس بر صورتت چشاتو گشودی آخرین مقصودش که لبات بود و میخواست ببوستش که با دستت لباتو گرفتی و مانع کارش شدی اینبار تعجب نکرد و خندید...
_وقتی خواب بودی ۵۶ بار بوسیدمشون پس دستتو بکش بیبی گرلم..
با دست خالیت زدی به شونش و همینطور که دستت رو لبات بود گفتی:دیونه شدی؟ میخوای بمیری؟؟
_بیب اگه مرگ از دست توعه برام یه آرزوست!
با این حرفش تعجب کردی آخه این مرد چجوری میتونه با حرفاش قند تو دلت آب کنه
متوجه نشدی که دستتو از لبات برداشتی پس فلیکس از این فرست استفاده کرد و لبای گرمشو آروم رو لبات گذاشت جوری که تو هم کنترلتو از دست دادی دستاتو دور گردنش حلقه زدی و همراه بوسه اش شدی..:))))
The end...
《کادویی از طرف یورآ》
۲۱.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.