رئیس مافیا
رئیس مافیا
P16
(ویو بیمارستان)
ویو ا.ت:
جونگ کوک رو روی برانکارد گذاشتن و بردن اتاق عمل...هیچ کاری از دستم برنمیومد ....خیلی عصبانی و ناراحت بودم
(۳ ساعت بعد)
+سه ساعته اون توعه...نکنه ...وایی...دارم دیوونه میشم
∆خانم کمی آب بخورید
+ممنون....برو هر چی دوربین اونجاست رو نگا کن ببین کار کی بوده
∆چشم خانوم...کاری داشتید باهام تماس بگیرید
+باشه برو...فقط برو
+با رفتن هوانگ اشکام سرازیر شدن...فقط گریه میکردم انگار دوباره قراره اتفاقات گذشته رو تجربه کنم....داشتم دیوونه میشدم که دکتر از اتاق عمل بیرون اومد
٪همراه آقای جئون جونگکوک
+(اشکاشو پاک کرد)بله؟
٪متاسفیم هرکاری از دستمو برمیومد انجام دادیم...ولی...
+چی.....نهههه جونگ کوک من زنده مونده مگه نه....نه قبول ندارم
(یک ساعت بعد)
∆خانوم لیلیت صدامو میشنوید؟
+آره... آخ....چی شد...چرا بهم سرم زدن
∆خانوم نمیدونم فقط وقتی اومدم بهم گفتن حالتون بد شده از هوش رفتین
+آهان.... (شروع کرد به گریه کردن)
∆خانوم چی شده
+جونگ کوکم از دست رفت هق
∆چی....
(ویو ۳ روز بعد)(قبرستان)
∆خانوم بیاید بریم....دارید نابود میکنید خودتونو
+بزا یکمی هم پیش جونگ کوکم باشم
+پیدا کردی کار کی بود؟
∆بله...کار همون خانمی که به گفته شما آقای کوان باهاشون لج شده بودن
+عوضی.....هق...جونگ کوک مطمئن باش میکشمش
+تو برو ببین جریان از چه قراره منم یه ذره بعد میام
∆چشم خانم
....
(یک ساعت بعد)
+هوانگ کارتو زود بگو پشت فرمونم دارم میام
∆خانوم... نیم ساعت دیگه با جوکیونگ قرار داره
+خب اون که از جهنم نمیتونه بیاد با این حرف بزنه ....خودم میرم جاش...توهم با چند نفر بیا یه درس به یاد ماندنی بهش بدیم که بره اون دنیا با جوکیونگش حرف بزنه
∆خانوم خبر فوت آقای کوان همه جا پخش شده
+پس هدف جوکیونگ این سری کشتن هردومون بوده که منو نتونست زد تهیونگ رو کشت...برو نمیخوام دوباره گریم بگیره
(ویو شرکت جوکیونگ)
+دفتر مدیریت...چه دفتری داشته عنتر...اوو چه صندلیش راحته پشت سرشم تلوزیون گذاشته موقعی که میخواست برگرده به تلویزیون رو ببینه گردنش نمیشکست خیلی باید بالارو نگا کنه
(تق تق)
+عه مهمونم اومد بیا تو
شرط:
لایک 15
کامنت 20
P16
(ویو بیمارستان)
ویو ا.ت:
جونگ کوک رو روی برانکارد گذاشتن و بردن اتاق عمل...هیچ کاری از دستم برنمیومد ....خیلی عصبانی و ناراحت بودم
(۳ ساعت بعد)
+سه ساعته اون توعه...نکنه ...وایی...دارم دیوونه میشم
∆خانم کمی آب بخورید
+ممنون....برو هر چی دوربین اونجاست رو نگا کن ببین کار کی بوده
∆چشم خانوم...کاری داشتید باهام تماس بگیرید
+باشه برو...فقط برو
+با رفتن هوانگ اشکام سرازیر شدن...فقط گریه میکردم انگار دوباره قراره اتفاقات گذشته رو تجربه کنم....داشتم دیوونه میشدم که دکتر از اتاق عمل بیرون اومد
٪همراه آقای جئون جونگکوک
+(اشکاشو پاک کرد)بله؟
٪متاسفیم هرکاری از دستمو برمیومد انجام دادیم...ولی...
+چی.....نهههه جونگ کوک من زنده مونده مگه نه....نه قبول ندارم
(یک ساعت بعد)
∆خانوم لیلیت صدامو میشنوید؟
+آره... آخ....چی شد...چرا بهم سرم زدن
∆خانوم نمیدونم فقط وقتی اومدم بهم گفتن حالتون بد شده از هوش رفتین
+آهان.... (شروع کرد به گریه کردن)
∆خانوم چی شده
+جونگ کوکم از دست رفت هق
∆چی....
(ویو ۳ روز بعد)(قبرستان)
∆خانوم بیاید بریم....دارید نابود میکنید خودتونو
+بزا یکمی هم پیش جونگ کوکم باشم
+پیدا کردی کار کی بود؟
∆بله...کار همون خانمی که به گفته شما آقای کوان باهاشون لج شده بودن
+عوضی.....هق...جونگ کوک مطمئن باش میکشمش
+تو برو ببین جریان از چه قراره منم یه ذره بعد میام
∆چشم خانم
....
(یک ساعت بعد)
+هوانگ کارتو زود بگو پشت فرمونم دارم میام
∆خانوم... نیم ساعت دیگه با جوکیونگ قرار داره
+خب اون که از جهنم نمیتونه بیاد با این حرف بزنه ....خودم میرم جاش...توهم با چند نفر بیا یه درس به یاد ماندنی بهش بدیم که بره اون دنیا با جوکیونگش حرف بزنه
∆خانوم خبر فوت آقای کوان همه جا پخش شده
+پس هدف جوکیونگ این سری کشتن هردومون بوده که منو نتونست زد تهیونگ رو کشت...برو نمیخوام دوباره گریم بگیره
(ویو شرکت جوکیونگ)
+دفتر مدیریت...چه دفتری داشته عنتر...اوو چه صندلیش راحته پشت سرشم تلوزیون گذاشته موقعی که میخواست برگرده به تلویزیون رو ببینه گردنش نمیشکست خیلی باید بالارو نگا کنه
(تق تق)
+عه مهمونم اومد بیا تو
شرط:
لایک 15
کامنت 20
۵.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.