تو مال منی ♡پارت ۵♡
تو مال منی ♡پارت ۵♡
بله بلاخره کوک ازم جدا شد همون طوری بهم خیره شده بود
من: اهمم
کوک: هاا
یهو سرم گیج رفت چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم
# کوک
یهو دیدم لیسا بیهوش شد افتاد زمین رفتم بغلش کردم گذاشتم تو ماشین بغضم ترکید گریم گرف سریع بردمش بیمارستان رسیدیم بغلش کردم گذاشتمش توی تخت بردن ی اتاق میخاستم برم تو ک نذاشتن نشستم سرمو پایین انداختمو گریه کرد اشکامو پاک کردم ک دکتر اومد رفتم پیشش
کوک: دکتر لیسا چیزیش شده
دکتر: شما چیش میشین
کوک: من.. من شوهرشم
دکتر: خب اتفاق خاصی نیوفتاده فقط فشارشون افتاده
الان برید پیش پرستار و کارای مرخصی رو انجام بدید
کوک: چشم
اشکامو پاک کردم رفتم پیش پرستارو کارای مرخصی رو انجام دادم
ـ...
رفتم اتاق لیسا
کوک: لیساا خوبی
لیسا: ا... ره... خو.. بم
کوک: یه دفعه چیشد
لیسا: یهو.. سرم گیج رفت چشام..
کوک: خب من کارای مرخصی کردم دیگ بریم خونه
لیسا: با.. شه
#لیسا
با کمک کوک پاشدم رفتم توی ماشین نشستم خیلی حالم خوب نبود
کوک: خب از اونجایی ک معلومه حالت خوب نیس بریم فروشگاه خوراکی بخریم
لیسا: امم میشع بریمم خونه دیگ شبه
کوک: باش
بع سمت خونه حرکت کردیمم
رسیدیم.. رفتم یه لباسای دیگرو پوشیدمو رفتم پایین
کـوک: بیبی. بیا داره ی فیلم طنز میده
سریع رفتمو نشستم
سرگرم فیلم دیدن بودیم ک یه صدایی اومد یکی درو شکوندد
اومد اصلحه رو سمتمون گرفت
پسره: هعیی جم نخرید
پسره: ببین اگ لیسارو بدی ولت میکنم
کوک: تو کی هستی ک میخای لیسای منو بگیری
کوک منو بغل کرد.
پسره: هع
ماسکشو برداشت
پسره: من سهونم کسی ک تو مدرسه عاشق دلباخته ی لیسا بود یادتع لیسا
من س. هون
کوک: لیسا این چی می
سهون: سریع بدش ب من
کوک: ۱ لیسا مگه وسیلس ک بهت بدمش ۲ من لیسا رو به تو نمیدم لیسا مال منه و کسی حق نداره ب اموال من دست بزنه
سهون چاقو رو در اورد ب سمت کوک اومد باهم درگیر شدن من اشکام سرایز شد
لیسا: سهـون ترو خدا برو ول کن
یهو سهون چاقو رو زد ب شکم کوک
اشکام بیشتر ریخت افتادم دادد زدم
من: کوککککککککک بیدار شو
یهو دست ب دستم خورد منو با خودش کشوند ب سمت خیابون برد ـ.
نزدیک بود ک ماشین سهونرو بزنه ولی سهون منو هول دادو ماشین ب خودش خرد
تامام من برم خدافظ✌🏻😂
بله بلاخره کوک ازم جدا شد همون طوری بهم خیره شده بود
من: اهمم
کوک: هاا
یهو سرم گیج رفت چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم
# کوک
یهو دیدم لیسا بیهوش شد افتاد زمین رفتم بغلش کردم گذاشتم تو ماشین بغضم ترکید گریم گرف سریع بردمش بیمارستان رسیدیم بغلش کردم گذاشتمش توی تخت بردن ی اتاق میخاستم برم تو ک نذاشتن نشستم سرمو پایین انداختمو گریه کرد اشکامو پاک کردم ک دکتر اومد رفتم پیشش
کوک: دکتر لیسا چیزیش شده
دکتر: شما چیش میشین
کوک: من.. من شوهرشم
دکتر: خب اتفاق خاصی نیوفتاده فقط فشارشون افتاده
الان برید پیش پرستار و کارای مرخصی رو انجام بدید
کوک: چشم
اشکامو پاک کردم رفتم پیش پرستارو کارای مرخصی رو انجام دادم
ـ...
رفتم اتاق لیسا
کوک: لیساا خوبی
لیسا: ا... ره... خو.. بم
کوک: یه دفعه چیشد
لیسا: یهو.. سرم گیج رفت چشام..
کوک: خب من کارای مرخصی کردم دیگ بریم خونه
لیسا: با.. شه
#لیسا
با کمک کوک پاشدم رفتم توی ماشین نشستم خیلی حالم خوب نبود
کوک: خب از اونجایی ک معلومه حالت خوب نیس بریم فروشگاه خوراکی بخریم
لیسا: امم میشع بریمم خونه دیگ شبه
کوک: باش
بع سمت خونه حرکت کردیمم
رسیدیم.. رفتم یه لباسای دیگرو پوشیدمو رفتم پایین
کـوک: بیبی. بیا داره ی فیلم طنز میده
سریع رفتمو نشستم
سرگرم فیلم دیدن بودیم ک یه صدایی اومد یکی درو شکوندد
اومد اصلحه رو سمتمون گرفت
پسره: هعیی جم نخرید
پسره: ببین اگ لیسارو بدی ولت میکنم
کوک: تو کی هستی ک میخای لیسای منو بگیری
کوک منو بغل کرد.
پسره: هع
ماسکشو برداشت
پسره: من سهونم کسی ک تو مدرسه عاشق دلباخته ی لیسا بود یادتع لیسا
من س. هون
کوک: لیسا این چی می
سهون: سریع بدش ب من
کوک: ۱ لیسا مگه وسیلس ک بهت بدمش ۲ من لیسا رو به تو نمیدم لیسا مال منه و کسی حق نداره ب اموال من دست بزنه
سهون چاقو رو در اورد ب سمت کوک اومد باهم درگیر شدن من اشکام سرایز شد
لیسا: سهـون ترو خدا برو ول کن
یهو سهون چاقو رو زد ب شکم کوک
اشکام بیشتر ریخت افتادم دادد زدم
من: کوککککککککک بیدار شو
یهو دست ب دستم خورد منو با خودش کشوند ب سمت خیابون برد ـ.
نزدیک بود ک ماشین سهونرو بزنه ولی سهون منو هول دادو ماشین ب خودش خرد
تامام من برم خدافظ✌🏻😂
۵۲.۳k
۰۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.