پارت ۴۶-نفوذ
+باشه اما بدون من از توهم بیشتر منتظرم
-اوو شب زیبایی قراره داشته باشیم
+من رفتم
.........
! مامانی قصه یه مافیا رو برام تعریف کنی؟
+باشه اما تو چرا اینقد به مافیا علاقه داری؟
! نمیدونم شاید بخاطر اینه که من یه پسرم مگه نه؟
+شاید
و قصه رو تعریف میکنه..
! مامانی.
+جون مامانی
! میشه من وقتی بزرگ شدم مافیا بشم؟
+چرا دوست داری مافیا بشی؟
! خیلی باحاله کارایی که اونا میکنن رو خیلی دوست دارم
+باشه پسرم
...و برمیگرده پیش کوک
+من برگش..
+جدی خوابیده*اروم
+خدایا تو چجوری موقع رابطه اینقد خشنی و الان اینقد اروم و کیوت؟*اروم
-موقع خواب رو که بهت نشون دادم الان موقع نشون دادن رابطس
+بیداری؟
-نه خوابم😐
+باشه پس منم میخوابم
-برام مهم نیست یکی تو این خونه دلش بچه میخواد یکی هم بچه سازی
پس حرفی برای گفتن نمونده
+باشه پس بریم تو کارش..
-اووو یجوری میگی انگار به همین راحتیاس
+با من راحت میشه ددی
-خیلی وقته اینجوری نگفتی
دیگه الان به اوج تحریک شدنم رسوندیم
+خودم میدونم ددی
-میشه اینجوری نگی؟
+چشم ددی
و خودش رو میندازه رو کوک و اروم سعی میکنه جوری روش تکون بخوره که خودشم بیش از حد تحریک بشه
رفتم که لباساش رو دربیارم یه دفعه یکی زنگ زد اما کوک بدون توجه خاموش کرد
-اه چرا مزاحم میشن
یه دفعه یبار دیگه زنگ زد
+کوک شاید کار واجب باشه
-اره موافقم
و جواب دادم
+الو؟
+بله خودمم
کوک ویو*
سورا داشت با تلفن صحبت میکرد که یهو چشماش اشکی شد و تلفن از تو دستش سر خورد
٫الو؟ الو؟ صدای منو میشنوین؟
-بله میشن بگین چی شده؟
٫اقای کیم تهیونگ تصادف کرده گفتن هرچه زودتر خودتون رو برسونین
-باشه ممنونم برای اطلاع رسانی
-بدو لباس بپوش باید بریم
+ب.. باش.. باشه
-اوو شب زیبایی قراره داشته باشیم
+من رفتم
.........
! مامانی قصه یه مافیا رو برام تعریف کنی؟
+باشه اما تو چرا اینقد به مافیا علاقه داری؟
! نمیدونم شاید بخاطر اینه که من یه پسرم مگه نه؟
+شاید
و قصه رو تعریف میکنه..
! مامانی.
+جون مامانی
! میشه من وقتی بزرگ شدم مافیا بشم؟
+چرا دوست داری مافیا بشی؟
! خیلی باحاله کارایی که اونا میکنن رو خیلی دوست دارم
+باشه پسرم
...و برمیگرده پیش کوک
+من برگش..
+جدی خوابیده*اروم
+خدایا تو چجوری موقع رابطه اینقد خشنی و الان اینقد اروم و کیوت؟*اروم
-موقع خواب رو که بهت نشون دادم الان موقع نشون دادن رابطس
+بیداری؟
-نه خوابم😐
+باشه پس منم میخوابم
-برام مهم نیست یکی تو این خونه دلش بچه میخواد یکی هم بچه سازی
پس حرفی برای گفتن نمونده
+باشه پس بریم تو کارش..
-اووو یجوری میگی انگار به همین راحتیاس
+با من راحت میشه ددی
-خیلی وقته اینجوری نگفتی
دیگه الان به اوج تحریک شدنم رسوندیم
+خودم میدونم ددی
-میشه اینجوری نگی؟
+چشم ددی
و خودش رو میندازه رو کوک و اروم سعی میکنه جوری روش تکون بخوره که خودشم بیش از حد تحریک بشه
رفتم که لباساش رو دربیارم یه دفعه یکی زنگ زد اما کوک بدون توجه خاموش کرد
-اه چرا مزاحم میشن
یه دفعه یبار دیگه زنگ زد
+کوک شاید کار واجب باشه
-اره موافقم
و جواب دادم
+الو؟
+بله خودمم
کوک ویو*
سورا داشت با تلفن صحبت میکرد که یهو چشماش اشکی شد و تلفن از تو دستش سر خورد
٫الو؟ الو؟ صدای منو میشنوین؟
-بله میشن بگین چی شده؟
٫اقای کیم تهیونگ تصادف کرده گفتن هرچه زودتر خودتون رو برسونین
-باشه ممنونم برای اطلاع رسانی
-بدو لباس بپوش باید بریم
+ب.. باش.. باشه
۵.۴k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.