برده کوچولو
برده کوچولو
p:1
سلام من اتم من 21 سالمه با خانوادم و توی یه روستا زندکی میکنیم پدرم قمار بازه اما قمارش خوب نیست و بخاطر همین وضع مالیمون خیلی بده بعد از مرگ مادرم پدرم شروع کرد به کشیدن مواد و معتاد شد و خشن منو برادرم سوهو هم همیشع باید پدرم رو تحمل
کنیم سوهو عم 24سالشه
ما با درامد برادرم زندگی میکنیم
تهیونگ هم بزرگترین قمار بازو مافیاس (پدر خانده ــ گادفادر)
صبح
ات +
سوهو ٪
+یااا سوهو بیدار شو
٪چرا
+بابا بلند شه جرمون میده
٪باشه
از زبان ات
بلند شدم رفتم توی حال دیدم بابا نیست
+یاا سوهو بابا نیستش
_احتمالا رفته شرط بندی
+باز سر چی
_ نمیدونم
پدر ات میاد خونه
٪بابا کجا بودی
پدر ات: شرط بندی
٪با کی
پدر ات: کیم تهیونگ *با بغض
+کیم تهیونگ بزرگ ترین قمار باز
پدر ات: عاره
٪باختی
پدر ات: اره
+سر چی
پدر ات: گفت شب میام خونتون یچیزی رو میبیرم
٪یااا اون هرچی خاست میبره
پدر ات: بسهههه
شب
تهیونگ با چنتا ادم دیگ میاد
تیهونگ _
٪س.... سلام
پدر ات: سلام
_عوم
تیهونگ کل خونه رو میگرده چشمش میافته روی ات
+س سلام
_سلام *با یه لحن گرم
از زبان ات
اون
اشاره من کرد و رفت توی ماشین لوکسش نشست
بادیگاردا اومدن منو گرفتن و بردن توی ماشین کنار تهیونگ التماسش کردم که منو نبره
_تو دیگ برای منی ات
+وسایلام بذارین جمع کنم *با بغض
چیزی نگفت و دستشو گذاشت روی شونم
٪ یاا ابجیمو کجا میبری دستتو از روی شونش بردارر
_ما شرط بستیم درسته
پدر ات: اگر میخاین دخترمو ببرین یچیزی بهم بدین
تیهونگ اشاره بادیگاردش کرد و بادیگارد یه جعبه انداخت جلو پای پدرم
بعد ماشین سریع حرکت کرد
بغض کرده بودم
_میدونی از الان برای منی
+گفتی *بغض
_عوم دیگ نمیخاد نگران باشی*با لحن یکم گرم
+من میخام برم پیش دادشم *گریه
_ولی من تورو انتخاب کردم
رسیدیم خونه تهیونگ اونجا میشه گفت ی عمارت بزرگ توی ی شهر بزرگ بود با دیدنش گریم بند اومد و از فکر سرم پرید انگار ارزومه
+عام ببخشید اینجا سئوله؟
_عوم اولین باره میای؟
+عاره
_عوم
_برو داخل
+من تنها
دستمو گرفت و بردم توی خونه هیلی حای قشنگی بود
_اجوما همهجارو به دختره نشون بده
اجوما =
=چشم
بعد رفت
+ا اجوما
اجوما از توی اشپزخونه اومد بیرون
=سلام دخترم خوبی
+سلام ممنون
=بیا تا همه جارو بهت نشون بدم
اجوما همه جارو بهم نشون داد
=دخترم راحت باش اینجا دیگع خونه خودته
+عوم
=تهیونگ هم الان میاد بشین
نشستم روی کاناپه جلو تلوزیون و تلوزیون رو روشن کردم یه فیلم ترسناک بود
شب شد و اموما چراغارو خاموش کرد اما تهیونگ نیومد
=دخترم نمیخای بخابی
+نه میخام وایسم نا تیهونگ بیاد یگیزی بهشون بگم
=باشه عزیزم راحت باش
بعد اجوما رفت خابید
داشتم فیلم میدیدم که تهیونگ اومد
+سلام
_سلام
_
p:1
p:1
سلام من اتم من 21 سالمه با خانوادم و توی یه روستا زندکی میکنیم پدرم قمار بازه اما قمارش خوب نیست و بخاطر همین وضع مالیمون خیلی بده بعد از مرگ مادرم پدرم شروع کرد به کشیدن مواد و معتاد شد و خشن منو برادرم سوهو هم همیشع باید پدرم رو تحمل
کنیم سوهو عم 24سالشه
ما با درامد برادرم زندگی میکنیم
تهیونگ هم بزرگترین قمار بازو مافیاس (پدر خانده ــ گادفادر)
صبح
ات +
سوهو ٪
+یااا سوهو بیدار شو
٪چرا
+بابا بلند شه جرمون میده
٪باشه
از زبان ات
بلند شدم رفتم توی حال دیدم بابا نیست
+یاا سوهو بابا نیستش
_احتمالا رفته شرط بندی
+باز سر چی
_ نمیدونم
پدر ات میاد خونه
٪بابا کجا بودی
پدر ات: شرط بندی
٪با کی
پدر ات: کیم تهیونگ *با بغض
+کیم تهیونگ بزرگ ترین قمار باز
پدر ات: عاره
٪باختی
پدر ات: اره
+سر چی
پدر ات: گفت شب میام خونتون یچیزی رو میبیرم
٪یااا اون هرچی خاست میبره
پدر ات: بسهههه
شب
تهیونگ با چنتا ادم دیگ میاد
تیهونگ _
٪س.... سلام
پدر ات: سلام
_عوم
تیهونگ کل خونه رو میگرده چشمش میافته روی ات
+س سلام
_سلام *با یه لحن گرم
از زبان ات
اون
اشاره من کرد و رفت توی ماشین لوکسش نشست
بادیگاردا اومدن منو گرفتن و بردن توی ماشین کنار تهیونگ التماسش کردم که منو نبره
_تو دیگ برای منی ات
+وسایلام بذارین جمع کنم *با بغض
چیزی نگفت و دستشو گذاشت روی شونم
٪ یاا ابجیمو کجا میبری دستتو از روی شونش بردارر
_ما شرط بستیم درسته
پدر ات: اگر میخاین دخترمو ببرین یچیزی بهم بدین
تیهونگ اشاره بادیگاردش کرد و بادیگارد یه جعبه انداخت جلو پای پدرم
بعد ماشین سریع حرکت کرد
بغض کرده بودم
_میدونی از الان برای منی
+گفتی *بغض
_عوم دیگ نمیخاد نگران باشی*با لحن یکم گرم
+من میخام برم پیش دادشم *گریه
_ولی من تورو انتخاب کردم
رسیدیم خونه تهیونگ اونجا میشه گفت ی عمارت بزرگ توی ی شهر بزرگ بود با دیدنش گریم بند اومد و از فکر سرم پرید انگار ارزومه
+عام ببخشید اینجا سئوله؟
_عوم اولین باره میای؟
+عاره
_عوم
_برو داخل
+من تنها
دستمو گرفت و بردم توی خونه هیلی حای قشنگی بود
_اجوما همهجارو به دختره نشون بده
اجوما =
=چشم
بعد رفت
+ا اجوما
اجوما از توی اشپزخونه اومد بیرون
=سلام دخترم خوبی
+سلام ممنون
=بیا تا همه جارو بهت نشون بدم
اجوما همه جارو بهم نشون داد
=دخترم راحت باش اینجا دیگع خونه خودته
+عوم
=تهیونگ هم الان میاد بشین
نشستم روی کاناپه جلو تلوزیون و تلوزیون رو روشن کردم یه فیلم ترسناک بود
شب شد و اموما چراغارو خاموش کرد اما تهیونگ نیومد
=دخترم نمیخای بخابی
+نه میخام وایسم نا تیهونگ بیاد یگیزی بهشون بگم
=باشه عزیزم راحت باش
بعد اجوما رفت خابید
داشتم فیلم میدیدم که تهیونگ اومد
+سلام
_سلام
_
p:1
۱۲.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.