کالج آتامان و سوسعم (پارت9)
(فردای اون روز)
سوسن: با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم دستو صورتمو شستم اومدم یونی فرم پوشیدم و رفتم طبقه پایین مامان بابام نبودن زودتر رفته بودن شرکت خدمتکارمون هلین اومد
هلین: سلام سوسن خانوم صبح بخیر
سوسن: سلام هلین زحمت میکشی صبحونه رو درست کنی و بچینی تا من برم آقا دروک رو بیدار کنم
هلین: بله حتما شما بفرمایید
سوسن:خسته نباشی مرسی
رفتم طبقه بالا آروم در اتاق دروک رو باز کردم رفتم کنار تختش بیدارش کردم...دروک دروک پاشو
دروک: هاااا چیه (خوابالود)
سوسن: پاشو بریم مدرسه
ادامه دارد...
سوسن: با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم دستو صورتمو شستم اومدم یونی فرم پوشیدم و رفتم طبقه پایین مامان بابام نبودن زودتر رفته بودن شرکت خدمتکارمون هلین اومد
هلین: سلام سوسن خانوم صبح بخیر
سوسن: سلام هلین زحمت میکشی صبحونه رو درست کنی و بچینی تا من برم آقا دروک رو بیدار کنم
هلین: بله حتما شما بفرمایید
سوسن:خسته نباشی مرسی
رفتم طبقه بالا آروم در اتاق دروک رو باز کردم رفتم کنار تختش بیدارش کردم...دروک دروک پاشو
دروک: هاااا چیه (خوابالود)
سوسن: پاشو بریم مدرسه
ادامه دارد...
۱.۱k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.