وقتی قراره توی موزیک ویدئو...p4(آخر)
#سناریو #استری_کیدز #جونگین #هیونجین #فلیکس #هان #لینو #بنگچان #چانگبین
•وقتی قراره توی موزیک ویدئو باهم بودنتون رو با یه کیس اعلام کنین•
#جونگین:*یکمی ذوق داره ولی خیلی استرس داره و از انجام این کار جلوی هیونگاش خیلی خجالت میکشه*
هوفی کشید و رو به تو کرد
÷ خب ات...
÷آماده ای؟
به خاطر رفتار کیوت و استرسش خنده ای کردی؛ با دستت موهاشو مرتب کردی و در همین خیلی لب زدی.
×هی نیاز نیست انقدر نگرانش باشی جونگینی
نگاهی به چشماش کردی
×من مطمئنم ما از پسش بر میایم
آهی کشید و سرشو تکون داد.
÷ من... مطمئنم نیستم بتونم
× یاااا یعنی میخوای بگی اونی که هر شب منو ناکار میکنه تو نیستی؟
خنده تقریبا بلندی کرد؛ انگشتتو روی زاویه فکش کشیدی و آهسته لب زدی.
×الانم مثل هر شب بی نقص انجامش بده ددی
پوزخندی زد و بدون هشدار قبلی کمرتو گرفت و کشید. در حالی که بدناتون کامل به هم چسبیده بودن چند ثانیه ای به چشمات خیره موند.
÷امیدوارم بدونی به زبون آوردن این کلمه چه عاقبتی داره بیب
دستتو دور گردنش انداختی
×خوب میدونم چی در انتظارمه...
و بعد از این حرف نفست برای لحظه قطع شد. انقدر با شدت به سمت لبات حمله ور شد که فرصت همراهی پیدا نکردی.
اعضا در همون حین:
چان: هعی...پسرام بزرگ شدن
لینو: آفرین بچه، بهت افتخار میکنم
فلیکس:*دهنش از تعجب باز مونده* این پسر از من کار بلد تره
•وقتی قراره توی موزیک ویدئو باهم بودنتون رو با یه کیس اعلام کنین•
#جونگین:*یکمی ذوق داره ولی خیلی استرس داره و از انجام این کار جلوی هیونگاش خیلی خجالت میکشه*
هوفی کشید و رو به تو کرد
÷ خب ات...
÷آماده ای؟
به خاطر رفتار کیوت و استرسش خنده ای کردی؛ با دستت موهاشو مرتب کردی و در همین خیلی لب زدی.
×هی نیاز نیست انقدر نگرانش باشی جونگینی
نگاهی به چشماش کردی
×من مطمئنم ما از پسش بر میایم
آهی کشید و سرشو تکون داد.
÷ من... مطمئنم نیستم بتونم
× یاااا یعنی میخوای بگی اونی که هر شب منو ناکار میکنه تو نیستی؟
خنده تقریبا بلندی کرد؛ انگشتتو روی زاویه فکش کشیدی و آهسته لب زدی.
×الانم مثل هر شب بی نقص انجامش بده ددی
پوزخندی زد و بدون هشدار قبلی کمرتو گرفت و کشید. در حالی که بدناتون کامل به هم چسبیده بودن چند ثانیه ای به چشمات خیره موند.
÷امیدوارم بدونی به زبون آوردن این کلمه چه عاقبتی داره بیب
دستتو دور گردنش انداختی
×خوب میدونم چی در انتظارمه...
و بعد از این حرف نفست برای لحظه قطع شد. انقدر با شدت به سمت لبات حمله ور شد که فرصت همراهی پیدا نکردی.
اعضا در همون حین:
چان: هعی...پسرام بزرگ شدن
لینو: آفرین بچه، بهت افتخار میکنم
فلیکس:*دهنش از تعجب باز مونده* این پسر از من کار بلد تره
۳۰.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.