فیک جونگ کوک پارت ۸۴ (معشوقه) فصل ۲
یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و آماده شدم و راه افتادم تا برسم به بار....و مدارک باند پدر ا.ت رو برداشتم..وقتی رفتم ا.ت زودتر از من رسیده بود و یه گوشه نشسته بود و اطرافشو نگاه میکرد..نمیدونم چرا ولی به دیدنش حس عجیبی گرفتم..خیلی وقت بود که ندیده بودمش..دقیقا از دوماه پیش که اونطور باهاش یه سkس با راندای طولانی داشتم و بدون هیچ خدافظی یا خبری رفتم ژاپن..وقتی هم برگشتم که اونطور بهم گفتن که ا.ت ولم کرده و رفته با یکی دیگه..منم با همون دو کلمه که پشت سرش گفتن سریع حرفشونو باور کردم و اونطور با میا به ا.ت خیانت کردم!..با دیدن ا.ت یه حس پشیمونی بهم دست داد..حس میکردم هنوز دوستش دارم..ولی الان برای پشیمونی زیادی دیر نشده؟..اون دیگه از پیشم رفت..منم که اون فیلمو براش فرستادم..دیگه حتی اگه منم بخوام اون عمرا اگه بخواد برگرده..بیخیال افکارم شدم و رفتم سمتش..با دیدن من بلند شد و گفت..
ا.ت: بشین..
خوب همه جاشو آنالیز کردم..لباسش مشکلی نداشت..خوشم اومد..چه عجب این بار مثل هرzه ها رفتار نکرد(عکس میزارم) با حرص نشستم رو به روش..
کوک: خب شروع کن هرzه کوچولو..
یه دفعه انگار سرش گیج رفت!..دستشو محکم کوبید روی میز تا تعادلشو حفظ کنه..
کوک: ببینم حالت خوبه؟..اهم اهم خواستم بگم چه مرگته؟
ا.ت: آههه چیزی نیست..من که برات مهم نبستم پس درمورد سلامتیم حق نداری چیزی بپرسی..
کوک: ولی من باید درباره ی وضعیت دشمنم بدونم!
با این حرفم قیافش پوکر شد انگار خیلی از این حرفم ناراحت شد..
کوک: مدارکو واسه چی میخوای؟
ا.ت: میخوام بر علیه دوست پسر سابقم یه باند بزرگ تشکیل بدم!
کوک: عه الان شدم دوست پسر سابقت؟(پوزخند) من دوست پسرت نبودم..من صاحبت بودم و هستم!
صندلیم رو نزدیکش بردم و کنارش قرار گرفتم..دستمو روی گردنش گذاشتم و سمت sینه هاش بردم..
کوک: تا دو ماه پیش که اینا توی دهنم بودن و بهشون mک میزدم دdیت بودم!
دستمو پایین تر بردم و از زیر لباسش سمت پوsیش بردم..
کوک: یادت رفته این پرده رو کی زده؟
یه دفعه دستشو روی دستم گذاشت و سعی کرد که پسش بزنه ولی فشار دستمو روی پوsیش بیشتر کردم..
ا.ت: بس کن به من دست نزنننن
با این حرفش پوزخندی زدم و انگشت وسطمو سمت سوراخش بردم تا واردش کنم..که یهو جیغ کشید..
ا.ت: نه لطفا این کارو نکنننن..غلط کردم فقط این کارو نکنننن(گریه
دلم یه جوری شد برای دیدن گریه هاش ولی انگشت وسطمو تا یه بند انگشت واردش کردم که یهو جیغ بلندی کشید..ولی چرا؟..فکر نکنم این کارم زیاد درد داشته باشه!
ا.ت: نه..نه..لطفا..بیشتر نه..خواهش میکنم این کارو نکن..با این کارت منو میکشی..(گریه
دیگه واقعا داشتمنگران میشدم..
کوک: چرا با این کارم میمیری؟
ا.ت: من نمیمیرم..ولی..ولی..
کوک: ولی چی؟
یه دفعه.....
ا.ت: بشین..
خوب همه جاشو آنالیز کردم..لباسش مشکلی نداشت..خوشم اومد..چه عجب این بار مثل هرzه ها رفتار نکرد(عکس میزارم) با حرص نشستم رو به روش..
کوک: خب شروع کن هرzه کوچولو..
یه دفعه انگار سرش گیج رفت!..دستشو محکم کوبید روی میز تا تعادلشو حفظ کنه..
کوک: ببینم حالت خوبه؟..اهم اهم خواستم بگم چه مرگته؟
ا.ت: آههه چیزی نیست..من که برات مهم نبستم پس درمورد سلامتیم حق نداری چیزی بپرسی..
کوک: ولی من باید درباره ی وضعیت دشمنم بدونم!
با این حرفم قیافش پوکر شد انگار خیلی از این حرفم ناراحت شد..
کوک: مدارکو واسه چی میخوای؟
ا.ت: میخوام بر علیه دوست پسر سابقم یه باند بزرگ تشکیل بدم!
کوک: عه الان شدم دوست پسر سابقت؟(پوزخند) من دوست پسرت نبودم..من صاحبت بودم و هستم!
صندلیم رو نزدیکش بردم و کنارش قرار گرفتم..دستمو روی گردنش گذاشتم و سمت sینه هاش بردم..
کوک: تا دو ماه پیش که اینا توی دهنم بودن و بهشون mک میزدم دdیت بودم!
دستمو پایین تر بردم و از زیر لباسش سمت پوsیش بردم..
کوک: یادت رفته این پرده رو کی زده؟
یه دفعه دستشو روی دستم گذاشت و سعی کرد که پسش بزنه ولی فشار دستمو روی پوsیش بیشتر کردم..
ا.ت: بس کن به من دست نزنننن
با این حرفش پوزخندی زدم و انگشت وسطمو سمت سوراخش بردم تا واردش کنم..که یهو جیغ کشید..
ا.ت: نه لطفا این کارو نکنننن..غلط کردم فقط این کارو نکنننن(گریه
دلم یه جوری شد برای دیدن گریه هاش ولی انگشت وسطمو تا یه بند انگشت واردش کردم که یهو جیغ بلندی کشید..ولی چرا؟..فکر نکنم این کارم زیاد درد داشته باشه!
ا.ت: نه..نه..لطفا..بیشتر نه..خواهش میکنم این کارو نکن..با این کارت منو میکشی..(گریه
دیگه واقعا داشتمنگران میشدم..
کوک: چرا با این کارم میمیری؟
ا.ت: من نمیمیرم..ولی..ولی..
کوک: ولی چی؟
یه دفعه.....
۳.۵k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.