black flwoer
part¹⁶
بچه ها:هورااااااااااااااا
"یک ساعت بعد"
یونا:بچه ها خداحافظ
هان: خداحافظ خانم مربی
سولی: خداحافظ
سوهو:بای بای
دیا:گودبای
یونی:بابای
سوجون:خدانگهدار خانم مربی
یونا:یونجی و جیسو بیاین بریم خونه"خنده"
جیسو:عمه واقعا حالت خوبه
یونا:اره عمه جون
یونجی:بریم"اروم"
یونا:باشه بریم ولی تو ماشین دعوا نکنینا
یونجی:باشه
"خونه"
یونجی:مامان و بابا من اومدم
جنی:دخترم از کجا میدونستی ما اینجاییم
یونجی:شما کی خونه هستین
جیسو:مامان بابا کجایین
جین:تو آشپزخونه
جیسو:داری چی درست میکنی
رونا:سوپ درست میکنه توهم میخوای
جیسو:نه نمیخوام چه سوپی
جین:سوپ کیمچی برین بشینین سر میز
یونجی:بابا امروز مناسبتش چی بوده اومدین اینجا
یونگی:مامانت رو عمو جونگکوک آورده اینجا
جنی:رونا ما دیگه میریم هم من باید برم سرکار و هم یونگی یونجی هم کلاس داره
رونا:باشه
یونا: سولامممممممممممممممممممممممممممممممم "خنده"
جین:تو کی بهوش اومدی
جیسو:موقعی که منو عمو کوکی و خاله جنی میخواستیم با بچه ها برگردیم عمه بهوش اومد
رونا:نکنه همون موقع رفته سر کلاس
یونا: یسسسسسسسس خب من دیگه برم بخوابم
رونا:کجا کجا بیا بشین غذا بخور
یونا:نه ممنون من گشنم نیست
جین:ای درد و گشنت نیست من هر روز به امید به هوش اومدنت غذا درست میکنم
یونا:من فقط قرص مسکن میخورم
رونا:نمیشه جناب جئون گفتن نه ماهم میگیم نه حالا هم برو بشین
یونا:جناب جئون کی باشن بگن من چی بخورم چی نه
جیسو:عمه بیا بشین دیگه غذا سرد شد
یونا:باشه
"بعد از غذا"
جین:بچه ها یه تصمیم گرفتم
یونا:چه تصمیمی
جین:امشب بریم شهر بازی
جیسو:باکی
جین:همه رفیقا
یونا:نه من تصمیمم فرق میکنه میگم امشب بریم سینما و فردا بخاطر تعطیلات باهم بریم ججو
رونا:با تصمیم یونا موافقم
یونا:پس رونا زنگ بزن جنی بگو به همه بگه و جیسو بدو بریم وسایلمونو جمع کنیم
جین:باید چندتا ماشین بشیم ولی شب برنامه ریزی میکنیم
"شب-شهر بازی"
یونا:جین بیا بریم بازی کنیم
جین:بیا بگیر اینجا بتمرگ خب بچه ها تصمیم گرفته شد
منو رونا و جیسو باهم میریم
یونگی و جنی و یونجی باهم
هوپی و سوا باهم
نامی و یجی باهم
جیمینی و یورا با همدیگه
ته و جیا زوج جدید باهم
کوکی و یونا با همدیگه
یونا:تمام شد خیلی تاثیر گذار بود "دهن پر"
ته:عزیز دلم میا هم میاد
کوک:یچیزی زده این
جین:میا گفت نمیاد
رونا:نترس جونگکوک هیچی نزده
جیا:نمیشه نزده باشه تا یک هفته پیش هیچی نمیخورد
کوک:واقعا چیزی نزدی یونا"سرد"
یونا:نه نزدم جونگکوک جان "خنده"
"فردا-ججو"
یونا:من کاری به بقیه ندارم منو خاطرخوام میریم خونه لب ساحل "خنده"
جین:فاز داری خواهر
یونا:نخیر جونگکوک بریم خونه لب ساحل
جیسو:عمه خنگ همه داریم میایم اونجا
رونا:
بچه ها:هورااااااااااااااا
"یک ساعت بعد"
یونا:بچه ها خداحافظ
هان: خداحافظ خانم مربی
سولی: خداحافظ
سوهو:بای بای
دیا:گودبای
یونی:بابای
سوجون:خدانگهدار خانم مربی
یونا:یونجی و جیسو بیاین بریم خونه"خنده"
جیسو:عمه واقعا حالت خوبه
یونا:اره عمه جون
یونجی:بریم"اروم"
یونا:باشه بریم ولی تو ماشین دعوا نکنینا
یونجی:باشه
"خونه"
یونجی:مامان و بابا من اومدم
جنی:دخترم از کجا میدونستی ما اینجاییم
یونجی:شما کی خونه هستین
جیسو:مامان بابا کجایین
جین:تو آشپزخونه
جیسو:داری چی درست میکنی
رونا:سوپ درست میکنه توهم میخوای
جیسو:نه نمیخوام چه سوپی
جین:سوپ کیمچی برین بشینین سر میز
یونجی:بابا امروز مناسبتش چی بوده اومدین اینجا
یونگی:مامانت رو عمو جونگکوک آورده اینجا
جنی:رونا ما دیگه میریم هم من باید برم سرکار و هم یونگی یونجی هم کلاس داره
رونا:باشه
یونا: سولامممممممممممممممممممممممممممممممم "خنده"
جین:تو کی بهوش اومدی
جیسو:موقعی که منو عمو کوکی و خاله جنی میخواستیم با بچه ها برگردیم عمه بهوش اومد
رونا:نکنه همون موقع رفته سر کلاس
یونا: یسسسسسسسس خب من دیگه برم بخوابم
رونا:کجا کجا بیا بشین غذا بخور
یونا:نه ممنون من گشنم نیست
جین:ای درد و گشنت نیست من هر روز به امید به هوش اومدنت غذا درست میکنم
یونا:من فقط قرص مسکن میخورم
رونا:نمیشه جناب جئون گفتن نه ماهم میگیم نه حالا هم برو بشین
یونا:جناب جئون کی باشن بگن من چی بخورم چی نه
جیسو:عمه بیا بشین دیگه غذا سرد شد
یونا:باشه
"بعد از غذا"
جین:بچه ها یه تصمیم گرفتم
یونا:چه تصمیمی
جین:امشب بریم شهر بازی
جیسو:باکی
جین:همه رفیقا
یونا:نه من تصمیمم فرق میکنه میگم امشب بریم سینما و فردا بخاطر تعطیلات باهم بریم ججو
رونا:با تصمیم یونا موافقم
یونا:پس رونا زنگ بزن جنی بگو به همه بگه و جیسو بدو بریم وسایلمونو جمع کنیم
جین:باید چندتا ماشین بشیم ولی شب برنامه ریزی میکنیم
"شب-شهر بازی"
یونا:جین بیا بریم بازی کنیم
جین:بیا بگیر اینجا بتمرگ خب بچه ها تصمیم گرفته شد
منو رونا و جیسو باهم میریم
یونگی و جنی و یونجی باهم
هوپی و سوا باهم
نامی و یجی باهم
جیمینی و یورا با همدیگه
ته و جیا زوج جدید باهم
کوکی و یونا با همدیگه
یونا:تمام شد خیلی تاثیر گذار بود "دهن پر"
ته:عزیز دلم میا هم میاد
کوک:یچیزی زده این
جین:میا گفت نمیاد
رونا:نترس جونگکوک هیچی نزده
جیا:نمیشه نزده باشه تا یک هفته پیش هیچی نمیخورد
کوک:واقعا چیزی نزدی یونا"سرد"
یونا:نه نزدم جونگکوک جان "خنده"
"فردا-ججو"
یونا:من کاری به بقیه ندارم منو خاطرخوام میریم خونه لب ساحل "خنده"
جین:فاز داری خواهر
یونا:نخیر جونگکوک بریم خونه لب ساحل
جیسو:عمه خنگ همه داریم میایم اونجا
رونا:
۴.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.