part 1
اسم من هواسانه یه روحم (از اونا که موهاشون جلو چششونه لباس سفید دارن😐😂) یکم حوصلم سر رفته بود رفتم بیرون تویه خونه اصلا فکرشو نمیکردم تویه خونه ای برم که(آره داشتن همو آره😐) از در اتاق رد شدم همین رفتم اومدم بیرون زدم تمام تابلوهارو ریختم و رفتم همون موقع یکی افتاد دنبالم شکارچی فرار کردم میدوییدم اونم دنبالم میومد رفتم اونور وایسادم برگشتم طرفش شکارچی:میدونی که میگیرمت من:دستتم بهم نمیخوره عوضی شکارچی:گوه نخور(جونگ کوکه😂) من:تو بخور اومد سمتم از بغلش ردشدم شلاقشو برداشت یدونه زد به دیوار دیوار ترک برداشت میخواست منو بگیره که از بدنش رد شدم من:اسکل من روحم نمی تونی منو بگیری همون موقع یه قفس از جنس آهن و فلز دورم و گرفت قفس رو برداشت من:عوضی منو بیار بیرون شکارچی:ببند دهنتو سگ من:سگ ننته پدرسگ شکارچی:میکنم تو دهنتا من:کونی(بچه ها فیکه جنبه داشته باشید😐😂) شکارچی:هرچقدر میخوای فحش بده منم ادامه میدم منو برد تو عمارتش در آورد زندانیم زنجیر خیلی صفت بود قدرتمو میگرفت به پام وصل بود من:عوضی بلخره که آزاد میشم شکارچی:شتر در خواب بیند پنبه دانه هه من:نشونت میدم سگ هار اومد جلو گلومو گرفت چسبوندم به دیوار کوک:خفه شو وگرنه زبونتو میبرم من:یکی باید زبون خودتو ببره
۱۶.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.