عاشقانه ایی به نام او A romance in her name part:3
تقریبا شب بود و اون باید برای معالمش حاظر میبود
دوباره استایل مشکی رنگی زد و ماسک طلاییش رو زد و با چندتا بادیگار به سمت اسکله رفت
..........
اون دختر بیچاره دیگه جونی برای حرف زدن یا تقلا کردن نداشت چشماش بسته بود،دهنش بسته بود،دست و پاش به هم بسته بودن
این اولین بدبختیش نبود اولین بدبختیش زمانی شروع شد که به اون شرکت رفت
اولش فکر میکرد یه شرکت سادش ولی نبود
ازش خواستن جاسوسی کنه و اگر قبول نکرد با جونش تهدیدیش کردن
اون هیچ کس رو تویه این دنیا نداشت یه دختر فقیر بود که برای در اوردن پولی سرکار میرفت ولی چهره ی خیلی خوبی داشت
تا جایی که یادش میومد پدر و مادرش رو تویه بچگی از دست داد و از اون موقع به بعد ولش کردن تا بمیره ولی سرسختر از این حرفا بود
زندگی فلاکت بار ولی خوبی داشت تا وقتی گیر این ماجراها افتاد
درسته پولی نداشت ولی با کمک بهترین دوستش تونست پزشکی بخونه و قبول هم شد
ولی یهویی زد زیر همه چیز چون درخودش توانایی همچین کاری رو نمیدید
نه گریه میکرد نه جیغ میزد نه تقلا میکرد نه التما رویه زمین افتاد
.............
معامله خوب پیش نرفت
الان تنها کاری که میتونستی بکنی این بود که جونت و برداری و اون محل فرار کنی
دوباره استایل مشکی رنگی زد و ماسک طلاییش رو زد و با چندتا بادیگار به سمت اسکله رفت
..........
اون دختر بیچاره دیگه جونی برای حرف زدن یا تقلا کردن نداشت چشماش بسته بود،دهنش بسته بود،دست و پاش به هم بسته بودن
این اولین بدبختیش نبود اولین بدبختیش زمانی شروع شد که به اون شرکت رفت
اولش فکر میکرد یه شرکت سادش ولی نبود
ازش خواستن جاسوسی کنه و اگر قبول نکرد با جونش تهدیدیش کردن
اون هیچ کس رو تویه این دنیا نداشت یه دختر فقیر بود که برای در اوردن پولی سرکار میرفت ولی چهره ی خیلی خوبی داشت
تا جایی که یادش میومد پدر و مادرش رو تویه بچگی از دست داد و از اون موقع به بعد ولش کردن تا بمیره ولی سرسختر از این حرفا بود
زندگی فلاکت بار ولی خوبی داشت تا وقتی گیر این ماجراها افتاد
درسته پولی نداشت ولی با کمک بهترین دوستش تونست پزشکی بخونه و قبول هم شد
ولی یهویی زد زیر همه چیز چون درخودش توانایی همچین کاری رو نمیدید
نه گریه میکرد نه جیغ میزد نه تقلا میکرد نه التما رویه زمین افتاد
.............
معامله خوب پیش نرفت
الان تنها کاری که میتونستی بکنی این بود که جونت و برداری و اون محل فرار کنی
۱۸.۱k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.