(فصل دوم)پارت۲۹ویو ات
(فصل دوم)پارت۲۹ویو ات
از این حرکتش جا خوردم مگه اون مامانش نیست؟
به سلنا خیره شدم که ترس تو چهرش موج میزد۰وقتی دید که دارم نگاش میکنم دوباره به حالت قبل برگشت و رو به کوک کردو لبخند زد۰قیافه جونگ کوک جوری بود که داشت به سلنا میگفت:گمشو بابا۰
بچه رو بغل کردم و حرکت کردم سمت اتاق خوابم۰وقتی رسیدم گذاشتمش رو تخت و از خوراکی هایی اونجا بود چند تایی ور داشت و بهش دادم۰وقتی خوراکی هارو دید برقی توی چشماش زد و جوری از اون خوراکی ها خوشش اومده بود که انگار تاحالا نخورده بود۰بهش لبخندی زدم که سرش رو اورد بالا و بهم نگاه کرد و گفت:خاله تو نمیخوری؟(بچه گونه)
از این حجم کیوتی و مهربونیش لبخندی زدم و گفتم: نه خاله من گشنم نیست۰این خوراکی هارو واسه ی تو خریدم۰
که لبخندی زد بهم و دوباره شروع به خوردن کرد که گفتم:اسمت چی؟
بچه:خاله اسمم سوهو۰
ات:واووو چه اسم قشنگی داری چند سالته؟
سوهو:۴سالمه۰
ات:پس بزرگ شدی۰
سوهو:نه من هنوز بچم
از این حرکتش جا خوردم مگه اون مامانش نیست؟
به سلنا خیره شدم که ترس تو چهرش موج میزد۰وقتی دید که دارم نگاش میکنم دوباره به حالت قبل برگشت و رو به کوک کردو لبخند زد۰قیافه جونگ کوک جوری بود که داشت به سلنا میگفت:گمشو بابا۰
بچه رو بغل کردم و حرکت کردم سمت اتاق خوابم۰وقتی رسیدم گذاشتمش رو تخت و از خوراکی هایی اونجا بود چند تایی ور داشت و بهش دادم۰وقتی خوراکی هارو دید برقی توی چشماش زد و جوری از اون خوراکی ها خوشش اومده بود که انگار تاحالا نخورده بود۰بهش لبخندی زدم که سرش رو اورد بالا و بهم نگاه کرد و گفت:خاله تو نمیخوری؟(بچه گونه)
از این حجم کیوتی و مهربونیش لبخندی زدم و گفتم: نه خاله من گشنم نیست۰این خوراکی هارو واسه ی تو خریدم۰
که لبخندی زد بهم و دوباره شروع به خوردن کرد که گفتم:اسمت چی؟
بچه:خاله اسمم سوهو۰
ات:واووو چه اسم قشنگی داری چند سالته؟
سوهو:۴سالمه۰
ات:پس بزرگ شدی۰
سوهو:نه من هنوز بچم
۱.۸k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.