⦅رمان: خــــان ܩ· · ⌞•🍷🍒•⌝ · · פزפه⦆
⦅رمان: خــــانܩ· · ⌞•🍷🍒•⌝ · · פزפه⦆
#پارت¹⁰
•. 🌘 ☆ .•
ساحل—جوون چه کراش شدم 😎
«بعد از پوشیدن کفش های کهنم بدون خداحافظی از داش محسن زدم بیرون »
کازم— سلام علیکم داش سهیل 🖐
ساحل—علیک سلام داش کازم چطور مطوری
کازم—خدا رو شکر میگذره به داش محسن سلام برسون
ساحل—بزرگی ط میرسونم
کازم—در خدمت باشیم
ساحل—سلامت باشی عجله دارم انشالله بد تشریف میارم
کازم—قدمت رو چشم
ساحل—قربون شما
کازم—چاکره داش سهیل برید بسلامت🖐
ساحل—خداحافظ🖐
«گیج نشید ما 6ماهه اومدیم ط این محل و هیچ کس نمی دونه من دخترم همه فکر میکنن پسرم و اسمم سهیله همه خیلی بهمون احترام می ذاره از کناره هر آشنایی که این مدت آشنا شدیم رد میشدم سلام میداد داشتم میرفتم که»
اصغر—پخههه😂
ساحل—مرگ مرتیکه عو/ضی😡
اصغر—جووون قربون عصبانیتت 😚
ساحل—اصغر دیوونه گمشو کناره کارو زندگی دارم
اصغر—مگه دزدیم کار به حساب میاد😆
ساحل—ببین منو اون نیشه ط ببند به ولله اگه بفهمم به کسی چیزی بگی ط رو به داش محسن نمیسپرم خودم میکشمت گرفتی😡
اصغر—مگه خرم زنه آیندمو بندازم ط دردسر😘
ساحل—گمشو ببینم
پسش زدم و رفتم پشته سرم هنو زر زر میکرد اونقدر راهو رفتم تا رسیدم به محله ی پول دارا یکم دورو ورمو نگاه کردم چشمم خورد به مردی که گوشیش ط دستش و از تیپش معلوم بود پول داره پس باید گوشیه گرونی باشه با شمارش 3دویدم و از دستش کشیدم داشتم میدویدم که کلاهمو کشید و موهام باز شد اونقدر دویدم که نفسم بالا نمیومد پشته سرمو نگاه کردم کسی نبود فکر کردم گمم کرد سرعت مو کم کردم چون واقعا خسته شده بودم تا حالا هیچ خری اینقدر دنبالم ندویده بود ترسیدم بگیرتم یهو از پشت کشیده شدم وای گرفت منو😩
خیلی ترسیده بودم منو به پلیس تحویل بده ولی باهام ی معامله ای کرد ب نظرم معامله ی خوبی بود ...
•. 🌘 ☆ .•
#پارت¹⁰
•. 🌘 ☆ .•
ساحل—جوون چه کراش شدم 😎
«بعد از پوشیدن کفش های کهنم بدون خداحافظی از داش محسن زدم بیرون »
کازم— سلام علیکم داش سهیل 🖐
ساحل—علیک سلام داش کازم چطور مطوری
کازم—خدا رو شکر میگذره به داش محسن سلام برسون
ساحل—بزرگی ط میرسونم
کازم—در خدمت باشیم
ساحل—سلامت باشی عجله دارم انشالله بد تشریف میارم
کازم—قدمت رو چشم
ساحل—قربون شما
کازم—چاکره داش سهیل برید بسلامت🖐
ساحل—خداحافظ🖐
«گیج نشید ما 6ماهه اومدیم ط این محل و هیچ کس نمی دونه من دخترم همه فکر میکنن پسرم و اسمم سهیله همه خیلی بهمون احترام می ذاره از کناره هر آشنایی که این مدت آشنا شدیم رد میشدم سلام میداد داشتم میرفتم که»
اصغر—پخههه😂
ساحل—مرگ مرتیکه عو/ضی😡
اصغر—جووون قربون عصبانیتت 😚
ساحل—اصغر دیوونه گمشو کناره کارو زندگی دارم
اصغر—مگه دزدیم کار به حساب میاد😆
ساحل—ببین منو اون نیشه ط ببند به ولله اگه بفهمم به کسی چیزی بگی ط رو به داش محسن نمیسپرم خودم میکشمت گرفتی😡
اصغر—مگه خرم زنه آیندمو بندازم ط دردسر😘
ساحل—گمشو ببینم
پسش زدم و رفتم پشته سرم هنو زر زر میکرد اونقدر راهو رفتم تا رسیدم به محله ی پول دارا یکم دورو ورمو نگاه کردم چشمم خورد به مردی که گوشیش ط دستش و از تیپش معلوم بود پول داره پس باید گوشیه گرونی باشه با شمارش 3دویدم و از دستش کشیدم داشتم میدویدم که کلاهمو کشید و موهام باز شد اونقدر دویدم که نفسم بالا نمیومد پشته سرمو نگاه کردم کسی نبود فکر کردم گمم کرد سرعت مو کم کردم چون واقعا خسته شده بودم تا حالا هیچ خری اینقدر دنبالم ندویده بود ترسیدم بگیرتم یهو از پشت کشیده شدم وای گرفت منو😩
خیلی ترسیده بودم منو به پلیس تحویل بده ولی باهام ی معامله ای کرد ب نظرم معامله ی خوبی بود ...
•. 🌘 ☆ .•
۲.۱k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.