part 13

part 13
مبین#
با دردی. توی کمرم از خواب بیدار شدمو دیدم از رو تخت
افتادم پایین😐💔😣
بلند شدم دیدم نازی مث کرم. تو. پتو پیچیده 😂😐
عر بزار برم طاها رو بیدار کنم

***********
رفتم تو اتاق طاها بیدارش کردم
طـ. چته مبین مگه زن و بچت طلاقت دادن که اومدی بالا سر من ولم کن میخوام بخوابم
مـ. یکی زدم تو سرش که مثه چی بلند شد
طـ. چرا میزنی؟😐
مـ. اخه الاغ نفهم من زنو بچم کجا بود
ط. جر ببخشید خو حالا چیکار داری
م. طاها پاشو فریال و شکیب بعد چن وقت همو دیدن نمیخوای که این صحنه زیبارو از دست بدی
دیدم مث کسی که بش برق وصل کردن نشست رو تخت و گفت
ط. بریم😂😈

رفتیم اروم در اتاقو باز کردیم با صحنه ای که دیدیم پشمامون ریخت😐.....
ادامه دارد..... 💔💔💔💔
تو خماری بمونین حال میده😂😂😈😈😈😂😂