اسکلان توکیو پارت 7
پارت7
فردا صبح
دراکن: مایکی پاشو دیگه عین خرس خوابیدی
کازوتورا: باجی و چیفویو کجان؟
دراکن: یه جا بشینن باید سوال کنی
کازوتورا: خب؟
دراکن: بیرونن
کازوتورا: اوکی
کازوتورا از چادر میاد بیرون و....
کازوتورا: یا ابلفضل، یـــــــــــــا ابلــــــــــــفــــــــضـــــل
چیفویو: چیه چیشده کازو.....
باجی: چی ش......
باجی و چیفویو: عععععععععععععع
کازوتورا: فرار کنیددددددددد
دراکن: چیه چیشده
کازوتورا: در برید ببببددددوووووو
دراکن: یا خداااا
مایکی: چیه جیشده
میتسویا: اون دیگه چیه که داره میاد طرفمون
کازوتورا: گوزززننن
میتسویا: گوزن؟
باجی: بیاید بریم بالای درخت
چیفویو: اخه گوزن از کحا پیدا شد 😰
کازوتورا: خودمم نمیدونم فقط دیدم یه چیزی داره میاد سمتمون
پریدن روی درخت *
باجی: چیفویو دستت رو بده
اما باجی تا اومد دستش رو بگیره خودشم پرت شد و هر دو روی یه گوزن افتادن
گوزن به سرعت میتاخت و چیفویو و باجی فقط جیغ میزدن
گوزن ها از درختی که همه روش بودن گذشتن در حال دور شدن بودن
کازوتورا: نه باجی نـــــــــــــــــه چـــیـــف
مایکی: ای وای باجی و چیف رو بردن بخورن
دراکن: گوزن علف میخوره
مایکی: میتسویا میگفت مار هم میخوره
میتسویا: چیفویو و باجی مار اند؟
مایکی: نیستن؟
تاکه میچی: فک نمیکنم مار باشن مایکی کون
مایکی: اوکی هر چی تاکه میچی بگه
دراکن: اه اه چندش
کازوتورا: من میرم باج و چیف رو برگردونم
طرف باجی و چیفویو *
از روی گوزن پریدن پایین
چیفویو: باجی سان؟
باجی: جانم
چیفویو: ما گم شدیم؟
باجی: اممم اره فک کنم
چیفویو: اخ
باجی: چیشده؟
چیفویو: پا....پام پام... د... رد میکنه
باجی: بزار یه نگاه بندازم
چیفویو: خیلی درد داره 😥
باجی: فک کنم در رفته
چیفویو :خب پس چجوری بیام
باجی: بیا من کولت میکنم
چیفویو : اما این همه راه
باجی: دیگه چاره ای نیست🙃
چیفویو: با... باشع
کول کردن چیفویو *
کازوتورا: باجیییی؟ باجحجحییی؟
دراکن: چیفویو؟ چیفویو؟
میتسویا: پس اینا کجان
مایکی: عه باجی، عه چیفویو رو کول باجی، عه شیپ🤧😍✨💖
کازوتورا: باجـــــی
باجی: کا.. کازوتورا
کازوتورا: چیفویو چرا رو کولته
باجی: گفت پاش درد میکنه نمیتونه راه بره کولش کردم
میتسویا: بیارش تو چادر پاش رو ببینم
چیفویو: اخ
میتسویا: پاش شکسته ولی نه شکستگی که یک ماه برای درمانش طول بکشه
باجی: خب الان باید چیکار کنیم
میتسویا: فعلا نمیتونه راه بره تا اینکه استخونش جوش بخوره و این 10 روز تقریبا طول میکشه
هاگو: سلام بچه ها ، چیفویو خوبی؟
چیفویو: نمیدونم، پام شکسته
هاگو: پات؟ شکسته؟
پایان این پارت😐
از مدرسه اومدم نوشتم خدایییی 🤧🤕
نظری چیزی داشتید بگید 🙂🙃💖✨
فردا صبح
دراکن: مایکی پاشو دیگه عین خرس خوابیدی
کازوتورا: باجی و چیفویو کجان؟
دراکن: یه جا بشینن باید سوال کنی
کازوتورا: خب؟
دراکن: بیرونن
کازوتورا: اوکی
کازوتورا از چادر میاد بیرون و....
کازوتورا: یا ابلفضل، یـــــــــــــا ابلــــــــــــفــــــــضـــــل
چیفویو: چیه چیشده کازو.....
باجی: چی ش......
باجی و چیفویو: عععععععععععععع
کازوتورا: فرار کنیددددددددد
دراکن: چیه چیشده
کازوتورا: در برید ببببددددوووووو
دراکن: یا خداااا
مایکی: چیه جیشده
میتسویا: اون دیگه چیه که داره میاد طرفمون
کازوتورا: گوزززننن
میتسویا: گوزن؟
باجی: بیاید بریم بالای درخت
چیفویو: اخه گوزن از کحا پیدا شد 😰
کازوتورا: خودمم نمیدونم فقط دیدم یه چیزی داره میاد سمتمون
پریدن روی درخت *
باجی: چیفویو دستت رو بده
اما باجی تا اومد دستش رو بگیره خودشم پرت شد و هر دو روی یه گوزن افتادن
گوزن به سرعت میتاخت و چیفویو و باجی فقط جیغ میزدن
گوزن ها از درختی که همه روش بودن گذشتن در حال دور شدن بودن
کازوتورا: نه باجی نـــــــــــــــــه چـــیـــف
مایکی: ای وای باجی و چیف رو بردن بخورن
دراکن: گوزن علف میخوره
مایکی: میتسویا میگفت مار هم میخوره
میتسویا: چیفویو و باجی مار اند؟
مایکی: نیستن؟
تاکه میچی: فک نمیکنم مار باشن مایکی کون
مایکی: اوکی هر چی تاکه میچی بگه
دراکن: اه اه چندش
کازوتورا: من میرم باج و چیف رو برگردونم
طرف باجی و چیفویو *
از روی گوزن پریدن پایین
چیفویو: باجی سان؟
باجی: جانم
چیفویو: ما گم شدیم؟
باجی: اممم اره فک کنم
چیفویو: اخ
باجی: چیشده؟
چیفویو: پا....پام پام... د... رد میکنه
باجی: بزار یه نگاه بندازم
چیفویو: خیلی درد داره 😥
باجی: فک کنم در رفته
چیفویو :خب پس چجوری بیام
باجی: بیا من کولت میکنم
چیفویو : اما این همه راه
باجی: دیگه چاره ای نیست🙃
چیفویو: با... باشع
کول کردن چیفویو *
کازوتورا: باجیییی؟ باجحجحییی؟
دراکن: چیفویو؟ چیفویو؟
میتسویا: پس اینا کجان
مایکی: عه باجی، عه چیفویو رو کول باجی، عه شیپ🤧😍✨💖
کازوتورا: باجـــــی
باجی: کا.. کازوتورا
کازوتورا: چیفویو چرا رو کولته
باجی: گفت پاش درد میکنه نمیتونه راه بره کولش کردم
میتسویا: بیارش تو چادر پاش رو ببینم
چیفویو: اخ
میتسویا: پاش شکسته ولی نه شکستگی که یک ماه برای درمانش طول بکشه
باجی: خب الان باید چیکار کنیم
میتسویا: فعلا نمیتونه راه بره تا اینکه استخونش جوش بخوره و این 10 روز تقریبا طول میکشه
هاگو: سلام بچه ها ، چیفویو خوبی؟
چیفویو: نمیدونم، پام شکسته
هاگو: پات؟ شکسته؟
پایان این پارت😐
از مدرسه اومدم نوشتم خدایییی 🤧🤕
نظری چیزی داشتید بگید 🙂🙃💖✨
۸.۰k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.