ویو لیا
ویو لیا
صبح با صدای لیرا از خواب بیدار شدم
لیرا: ارا لیا پاشین
پاشدم رفتم روتین هر روزمو انجام دادم و امدم ارا رو بیدار کردم
لیا: ارا ارا پاشو
ارا: فقط پنج دقیقه دیگه ( خوابالو)
لیا: پاشو امروز باید نقشه رو اجرا کنیم
ارا: باشه الان میشم
ویو لیا
با عجله حاضر شدیم و رفتیم مدرسه
لیا: خوب ارا حاضری
ارا: اوهوم
لیا: بزن بریم
ارا و لیا میرن تا نقششونو عمای کنن ولی نمیدونن گیرچه درد سری می افتن
لیا میره سمت دفتر ارا هم پشت در دفتر نگهبانی میده
ویو لیا
وقتی وارد دفتر شدم با عجله فقط دنبال یهمدرک بودم اها پیداش کردم زندگی نامه کل استاد ها و مدیر مدرسه
ویو ارا
وقتی دلشتم نگهبانی میدادم استاد جئون و استاد کیم و استاد پارک امدن
واییچه خاکی تو سرم بریزم
اروم از پشت در گفتم
ارا: لیا عجله کن
( لیا صدای ارا و نمیشنوه)
کوک: خانم لی با کسی کار دارین
ارا: چی ها اره بله با اقای کیم کار دارم
ته: بله بفرمایید
دیدم استاد جئون و استاد پارک میرن سر کلاس
ارا: استاد جئون استاد پارک شما هم بمونین کارتون دارم
کوک: بفرمایید ما کار داریم باید زودتر بریم
ویو لیا
از پشت صداشون و شنیدم اگر الان نیرفتم بیرون میفهمیدن رفتم یجا قایم شدم یه کشو زیر میزی که توش قایم شده بودم بود در کشو رو باز کردم و بالاخره با پرونده پارک ات روبه رو شدم پرونده رو باز کردم و شروع کردم به خوندن ( عکس پرونده رو میزارم)
اشکم درومده بود اخه چرا یدفعه ای در باز شد اونا امدن داخل
لیا تو مغزش: واییی خدا لعنتتون کنه حالا چیکار کنم
اروم از زیر میز نگاشون کردم اونا داشتن درباره من حرف میزددن
کوک: من میگم به لیرا بگیم
شوگا: بگیم که چی بشه
تهیونگ: شاید حد اقل بتونیم یکاری کنیم
جیمین: حالا همه ی اینا درست تهش ات کدوممونو انتخاب میکنه
لیا تو مغزش: چی ات یعنی اسم من ات
حالم داشت بد میشد هر لحظه ممکن بود صدای گریه هامو بشنون خواستم از سرم از زیر میز بکشم کنار که محکم خورد به لبه ی میز اخ کوتاهی گفتم و این باعث شد اونا پیدام کنن
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
ته: میدونی که بی اجازه وارد دفتر شون وقتی مدیر نیست عواقب خوبی نداره
جیمین: اون چیه دستت لیا
شوگا: پرونده اشه
فقط گریع میکردم باید یجوری از اینجا میزدم بیرون از جام بلند شدم
برگشتم که برم ولی دستم کشیده شد برگشتم اون پسر جومونگ دستمو گرفته بود
کوک: کجا میری
لیا: هق ول هق مکن هق
کوک: نمیکنم
لیا محکممیزنه زیر گوش کوک و از دفتر میدوه بیرون پرونده رو محکم میگره و ارا صدا میکنه
لیا: اراااااا
ارا: بله
لیا: بدو باید بریم
ارا: کجا
لیا: نمیدونم فقط بریم
به پشت سر م نگاه کردم اونا دنبالمون بودن از مدرسه خارج شدیم انقدر دوییدیم که رسیدیم به یه جنگل پشت یه درخت بزرگ قایم شدیم
ارا با صدای اروم: لیا چیشد او چرا فرار کردی چرا گریه میکنی
لیا پرونده رو میده دست ارا و ارا شروع نیکنه خوندن
و هگچنان موقعخوندن صدلی اونارو هم میشنون که داشتن لیا رو صدا میکردن.......
🤥تموم شد
صبح با صدای لیرا از خواب بیدار شدم
لیرا: ارا لیا پاشین
پاشدم رفتم روتین هر روزمو انجام دادم و امدم ارا رو بیدار کردم
لیا: ارا ارا پاشو
ارا: فقط پنج دقیقه دیگه ( خوابالو)
لیا: پاشو امروز باید نقشه رو اجرا کنیم
ارا: باشه الان میشم
ویو لیا
با عجله حاضر شدیم و رفتیم مدرسه
لیا: خوب ارا حاضری
ارا: اوهوم
لیا: بزن بریم
ارا و لیا میرن تا نقششونو عمای کنن ولی نمیدونن گیرچه درد سری می افتن
لیا میره سمت دفتر ارا هم پشت در دفتر نگهبانی میده
ویو لیا
وقتی وارد دفتر شدم با عجله فقط دنبال یهمدرک بودم اها پیداش کردم زندگی نامه کل استاد ها و مدیر مدرسه
ویو ارا
وقتی دلشتم نگهبانی میدادم استاد جئون و استاد کیم و استاد پارک امدن
واییچه خاکی تو سرم بریزم
اروم از پشت در گفتم
ارا: لیا عجله کن
( لیا صدای ارا و نمیشنوه)
کوک: خانم لی با کسی کار دارین
ارا: چی ها اره بله با اقای کیم کار دارم
ته: بله بفرمایید
دیدم استاد جئون و استاد پارک میرن سر کلاس
ارا: استاد جئون استاد پارک شما هم بمونین کارتون دارم
کوک: بفرمایید ما کار داریم باید زودتر بریم
ویو لیا
از پشت صداشون و شنیدم اگر الان نیرفتم بیرون میفهمیدن رفتم یجا قایم شدم یه کشو زیر میزی که توش قایم شده بودم بود در کشو رو باز کردم و بالاخره با پرونده پارک ات روبه رو شدم پرونده رو باز کردم و شروع کردم به خوندن ( عکس پرونده رو میزارم)
اشکم درومده بود اخه چرا یدفعه ای در باز شد اونا امدن داخل
لیا تو مغزش: واییی خدا لعنتتون کنه حالا چیکار کنم
اروم از زیر میز نگاشون کردم اونا داشتن درباره من حرف میزددن
کوک: من میگم به لیرا بگیم
شوگا: بگیم که چی بشه
تهیونگ: شاید حد اقل بتونیم یکاری کنیم
جیمین: حالا همه ی اینا درست تهش ات کدوممونو انتخاب میکنه
لیا تو مغزش: چی ات یعنی اسم من ات
حالم داشت بد میشد هر لحظه ممکن بود صدای گریه هامو بشنون خواستم از سرم از زیر میز بکشم کنار که محکم خورد به لبه ی میز اخ کوتاهی گفتم و این باعث شد اونا پیدام کنن
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
ته: میدونی که بی اجازه وارد دفتر شون وقتی مدیر نیست عواقب خوبی نداره
جیمین: اون چیه دستت لیا
شوگا: پرونده اشه
فقط گریع میکردم باید یجوری از اینجا میزدم بیرون از جام بلند شدم
برگشتم که برم ولی دستم کشیده شد برگشتم اون پسر جومونگ دستمو گرفته بود
کوک: کجا میری
لیا: هق ول هق مکن هق
کوک: نمیکنم
لیا محکممیزنه زیر گوش کوک و از دفتر میدوه بیرون پرونده رو محکم میگره و ارا صدا میکنه
لیا: اراااااا
ارا: بله
لیا: بدو باید بریم
ارا: کجا
لیا: نمیدونم فقط بریم
به پشت سر م نگاه کردم اونا دنبالمون بودن از مدرسه خارج شدیم انقدر دوییدیم که رسیدیم به یه جنگل پشت یه درخت بزرگ قایم شدیم
ارا با صدای اروم: لیا چیشد او چرا فرار کردی چرا گریه میکنی
لیا پرونده رو میده دست ارا و ارا شروع نیکنه خوندن
و هگچنان موقعخوندن صدلی اونارو هم میشنون که داشتن لیا رو صدا میکردن.......
🤥تموم شد
۵.۲k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.