𝒑𝒂𝒓𝒕34
𝒑𝒂𝒓𝒕34
+ترس ؟ از چی باید بترسم ...
دست پاچه شد ...
به ترز عجیبی فراموش کرده بودم ...
اون خواب به ترز معجزه اسایی از ذهنم رفته بود و تمام فکر و ذکرم خوب بودن حال تهیونگ شده بود ....
شاید بخاطر ترس از دست دادن اون بود که مضنون اصلی خوابمو فراموش کردم ...
ته: یعنی میگی از من نمیترسی ؟ هوم؟ (چشماشو درشت کرد و خندید )
+(نوچی گفتمو شیطون و با نیش باز نگاش کردم )
ته: پشیمون میشی
و تمام وزنشو روم انداخت ...
سرشو تو گردنم برده بود و با دستاش کاملا رو تخت قفلم کرده بود ..
+قلقلکم میاد نکنن ... گفتم ازت نمیترسممم
ته: پس نمیترسی ؟
+نمی ترسممممم
صورتم تو صورتم فرود اومد و بوسه صداداری رو لبام زد ....
ته: باش ...
تسلیم شد و نشست ..
لباسمو درست کردمو خودمو بالاتر کشیدم ...
+چی باشه
ته: (فقط لبخند میزد)
+چیشده خل شدی ؟ (خندیدم)
و دوباره بهم هجوم اورد ...
.
.
.
.
+تهیونگگگ ؟
ته: میام الااان
+بجنب پیتزا ها رسید
بالاخره صدای دوش اب قطع شد ....
یکم بعد کیم ته ته پر ابهت با یه حوله گیگیلی از پله ها پایین اومد ...
با کلاه حوله داشت موهاشو خشک میکرد ....
+ته :/ خونت خیس شد
ته: ولی من هدفم خیس شدن چیز دیگه ای بود :/
با این حرفش چشمام تا اخرین درجه ممکن گشاد شد ...
+عایشششش مرتیکه منحرفففف کیووووووت ...
ته: آییی چرا میزنیییی ؟؟؟ (قهقهه میزد)
+وایسا اروم میزنمتتت ...
ته: برو ذهنتشو بشوووور منظورم چیز نبود که
+حرف نباشهههه
ته: اوکی بدون حرف
و دستمو کشید و تو بغل خودش نشوند ...
از پشت دستاشو دورم حلقه کرده بود و به گردنم بوسه میزد ...
+اییی خیش شدمممم
ته: دقیقا قصدم همین بود .. دیدی الکی تهمت زدی بهم :/
+اره جون خودت... نه جون من
ته: (خندیدم) انقدر دوسم داری ؟
+من اصلا گفتم دوست دارم ؟ برو اونور ببینم ...
ته: بگو دیگه ... نکنه میترسی بخورمت هوم ؟
+ازتتتت ....نمییی ترسممممم .. گشنمههههههه
ته: عایشش گوشممم بابا ...
+بدو لباس بپوش
ته: بدون لباس جذاب ترما (ابرو بالا انداخت)
کوسنو برداشتمو بالا بردم ....
ته: رفتم بابا رفتمم
+ترس ؟ از چی باید بترسم ...
دست پاچه شد ...
به ترز عجیبی فراموش کرده بودم ...
اون خواب به ترز معجزه اسایی از ذهنم رفته بود و تمام فکر و ذکرم خوب بودن حال تهیونگ شده بود ....
شاید بخاطر ترس از دست دادن اون بود که مضنون اصلی خوابمو فراموش کردم ...
ته: یعنی میگی از من نمیترسی ؟ هوم؟ (چشماشو درشت کرد و خندید )
+(نوچی گفتمو شیطون و با نیش باز نگاش کردم )
ته: پشیمون میشی
و تمام وزنشو روم انداخت ...
سرشو تو گردنم برده بود و با دستاش کاملا رو تخت قفلم کرده بود ..
+قلقلکم میاد نکنن ... گفتم ازت نمیترسممم
ته: پس نمیترسی ؟
+نمی ترسممممم
صورتم تو صورتم فرود اومد و بوسه صداداری رو لبام زد ....
ته: باش ...
تسلیم شد و نشست ..
لباسمو درست کردمو خودمو بالاتر کشیدم ...
+چی باشه
ته: (فقط لبخند میزد)
+چیشده خل شدی ؟ (خندیدم)
و دوباره بهم هجوم اورد ...
.
.
.
.
+تهیونگگگ ؟
ته: میام الااان
+بجنب پیتزا ها رسید
بالاخره صدای دوش اب قطع شد ....
یکم بعد کیم ته ته پر ابهت با یه حوله گیگیلی از پله ها پایین اومد ...
با کلاه حوله داشت موهاشو خشک میکرد ....
+ته :/ خونت خیس شد
ته: ولی من هدفم خیس شدن چیز دیگه ای بود :/
با این حرفش چشمام تا اخرین درجه ممکن گشاد شد ...
+عایشششش مرتیکه منحرفففف کیووووووت ...
ته: آییی چرا میزنیییی ؟؟؟ (قهقهه میزد)
+وایسا اروم میزنمتتت ...
ته: برو ذهنتشو بشوووور منظورم چیز نبود که
+حرف نباشهههه
ته: اوکی بدون حرف
و دستمو کشید و تو بغل خودش نشوند ...
از پشت دستاشو دورم حلقه کرده بود و به گردنم بوسه میزد ...
+اییی خیش شدمممم
ته: دقیقا قصدم همین بود .. دیدی الکی تهمت زدی بهم :/
+اره جون خودت... نه جون من
ته: (خندیدم) انقدر دوسم داری ؟
+من اصلا گفتم دوست دارم ؟ برو اونور ببینم ...
ته: بگو دیگه ... نکنه میترسی بخورمت هوم ؟
+ازتتتت ....نمییی ترسممممم .. گشنمههههههه
ته: عایشش گوشممم بابا ...
+بدو لباس بپوش
ته: بدون لباس جذاب ترما (ابرو بالا انداخت)
کوسنو برداشتمو بالا بردم ....
ته: رفتم بابا رفتمم
۳.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.