🍷ارباب و برده🩸
پارت پنجم:
ته : خب زود باش برو بپوش
ته: معلوم نیست کجا رفت
ات: کی
ته: رفت بیرون
ات هم رفت تا لباساش رو عوض کنه
ات: اتاقم پایینه توی یکی از اتاق های اینجا عوض میکنم
( در حال جست و جوی اتاق)
ات : آها اینجا خوبه
ات ویو: لباس رو پوشیدم و دامنم رو در اوردم تا اون یکی دامنم رو بپوشم لباسه بالای ناف بود و دامن هم خیلی خیلی کوتاه بود دامن رو دادم بالا که دیدم کوک داره بهم نگاه میکنه
از خجالت آب شدم چون من پریود بودم اون منو با اون وضع دید یعالمه به خودم فوش دادم و میخواستم از در برم بیرون که نزاشت اومد جلو رفتم عقب اومد جلو و رفتم......... که خوردم به دیوار که اومد نزدیکم و در گوشم
کوک: موهاتو دوس ندالم کوتاهشون کون
ات : اما مامانم موهای بلند دوست داشت منم دوست ندارم کوتاه کنم
کوک: اوکی خودم یکاریش میکنم
کوک : تو برو الان اربابت صدات میکنه
ات : تو خیلی
کوک: من خیلی چی
ات: بامزه ای
کوک: واقعا
ات: اره
کوک صورتش رو نزدیک ات کرد و یه بوس سطحی کرد
و بعد ات رفت
کوک: به زودی میارمت پیش خودم
ببخشید کم بود حالم خوب نیست
ته : خب زود باش برو بپوش
ته: معلوم نیست کجا رفت
ات: کی
ته: رفت بیرون
ات هم رفت تا لباساش رو عوض کنه
ات: اتاقم پایینه توی یکی از اتاق های اینجا عوض میکنم
( در حال جست و جوی اتاق)
ات : آها اینجا خوبه
ات ویو: لباس رو پوشیدم و دامنم رو در اوردم تا اون یکی دامنم رو بپوشم لباسه بالای ناف بود و دامن هم خیلی خیلی کوتاه بود دامن رو دادم بالا که دیدم کوک داره بهم نگاه میکنه
از خجالت آب شدم چون من پریود بودم اون منو با اون وضع دید یعالمه به خودم فوش دادم و میخواستم از در برم بیرون که نزاشت اومد جلو رفتم عقب اومد جلو و رفتم......... که خوردم به دیوار که اومد نزدیکم و در گوشم
کوک: موهاتو دوس ندالم کوتاهشون کون
ات : اما مامانم موهای بلند دوست داشت منم دوست ندارم کوتاه کنم
کوک: اوکی خودم یکاریش میکنم
کوک : تو برو الان اربابت صدات میکنه
ات : تو خیلی
کوک: من خیلی چی
ات: بامزه ای
کوک: واقعا
ات: اره
کوک صورتش رو نزدیک ات کرد و یه بوس سطحی کرد
و بعد ات رفت
کوک: به زودی میارمت پیش خودم
ببخشید کم بود حالم خوب نیست
۲۸.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲