فیک جین ( خانه کاغذی ) پارت ۲
فردا صبح :
ویو ا.ت : صبح بلند شدم و به دکتر جین زنگ زدم و ازشون پرسیدم که جین به هوش اومده که گفت اره فقط ۱ ساعت دیگه مرخصه ، بیا دنبالش...
من با خوشحالی قط کردم و زود خونه رو مرتب کردم.
( یک ساعت بعد )
بلند شدم ی نیم تنه سفید و ی جین سیاه و ی رژ قرمز زدم و ماشین جین رو سوار شدم و رانندگی کردم به سمت بیمارستان ...
ویو جین : با درد رو به ا.ت کردم و بهش گفتم سلام که یهو آ.ت ازم پرسید که اون حرف ناتمومی که می خواستی بزنی چی بود که سست شدم و فکم شل شده بود ...
ویو آ.ت : جین سست شده بود و من با خنده بهش گفتم هوم ...؟
که بهم گفت بعدا میفهمی ...
کنجکاو شده بودم و بهش گفتم اتفاقی افتاده که دیدم جین هیچی نگفت و دکتر ی فرم گذاشت جلوم گفت خانم لی آ.ت این فرم رو پر کنید ...
( بعد ۱ ساعت )
فرم رو پر کرده بودم و دیگه موقع این بود که جین رو ببرم.
سوار ماشینش کردم و بردمش خونه ...
( بعد ۲ ماه )
جین حالش خوب شده بود که دیدم مشکوک میزنه هی ی چیزایی جابهجا میکنه که بهش گفتم با اخم که جین داری چیکار میکنی ؟
با لحن بد بهم گفت کاریت نباشه به تو مربوط نیست .
مکالمه :
جین $ آ.ت @
@ درست با من حرف بزن
$ تو دیگه برام مهم نیستی
@ چرااااا ؟
$ چون دوست ندارم ( سرد )
@ من تو رو دوست دارم ( با گریه )
$ دیگه زیاد زر زر کنی من می دونم و تو
@ آخه ....
$ خفه شو ( با داد )
ویو جین : اصلا دلم نمی خواست همچین حرفی رو بهش بگم ولی من ی مافیام ...
💜💜💜💜
ویو ا.ت : صبح بلند شدم و به دکتر جین زنگ زدم و ازشون پرسیدم که جین به هوش اومده که گفت اره فقط ۱ ساعت دیگه مرخصه ، بیا دنبالش...
من با خوشحالی قط کردم و زود خونه رو مرتب کردم.
( یک ساعت بعد )
بلند شدم ی نیم تنه سفید و ی جین سیاه و ی رژ قرمز زدم و ماشین جین رو سوار شدم و رانندگی کردم به سمت بیمارستان ...
ویو جین : با درد رو به ا.ت کردم و بهش گفتم سلام که یهو آ.ت ازم پرسید که اون حرف ناتمومی که می خواستی بزنی چی بود که سست شدم و فکم شل شده بود ...
ویو آ.ت : جین سست شده بود و من با خنده بهش گفتم هوم ...؟
که بهم گفت بعدا میفهمی ...
کنجکاو شده بودم و بهش گفتم اتفاقی افتاده که دیدم جین هیچی نگفت و دکتر ی فرم گذاشت جلوم گفت خانم لی آ.ت این فرم رو پر کنید ...
( بعد ۱ ساعت )
فرم رو پر کرده بودم و دیگه موقع این بود که جین رو ببرم.
سوار ماشینش کردم و بردمش خونه ...
( بعد ۲ ماه )
جین حالش خوب شده بود که دیدم مشکوک میزنه هی ی چیزایی جابهجا میکنه که بهش گفتم با اخم که جین داری چیکار میکنی ؟
با لحن بد بهم گفت کاریت نباشه به تو مربوط نیست .
مکالمه :
جین $ آ.ت @
@ درست با من حرف بزن
$ تو دیگه برام مهم نیستی
@ چرااااا ؟
$ چون دوست ندارم ( سرد )
@ من تو رو دوست دارم ( با گریه )
$ دیگه زیاد زر زر کنی من می دونم و تو
@ آخه ....
$ خفه شو ( با داد )
ویو جین : اصلا دلم نمی خواست همچین حرفی رو بهش بگم ولی من ی مافیام ...
💜💜💜💜
۵.۴k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.