سناریو
اول توضیح اسلاید دوم بخونید!
چوندرخواستدوستمونزیاده ادامه اینو تو پارت های بعد میزارم :
ا/ت: لباسمو پوشیدم آماده شدم خیلی استرس داشتم و ناراحت ولی باید دیگه امروز بهش میگفتم هر چقدر هم سخت باشه بالاخره اون خودش یه آیدله درک میکنه باید بهش بگم ک رابطه مونو تموم کنیم اگ همین جوری ادامه بدیم سرنوشت خوبی نداریم هم واسه اون بده هم ب نفع هردومونه تمومش کنیم . فشار های کمپانی زیاده دیگ نمیتونم تحمل کنم این آخرین قراره!
(ویوکوک)
تو کافه نشسته بودم منتظر ا/ ت بودم باید امروز بهش میگفتم اون ... اون باید همچی بدونه من .....من بهش میگم ک دوسش دارم میخوام باهاش ازدواج کنم.یه فنجون قهوه سفارش دادم به ساعتم نگاهی انداختم او ا/ ت دیر کردی.بعد ده دقیقه ا/ ت رسید.
کوک: سلام عشقم خوبی
ا/ ت: سلام خوبم ( سرد)
کوک: چیزی شده
ا/ ت: نه چطور؟
کوک: آخه... هیچی ولش چه خبر.
ا/ ت: هیچ
کوک: میگم.. امشب میای دیگ کنسرت دارم ها
ا/ ت: برق هیجان تو چشماش معلوم بود خیلی دوست داشت به کنسرتش برم ولی نمیدونست ک امشب قراره هیجانش فرو کش کنه تبدیل به غم بشه
ا/ ت: اره میام
کوک: خوبه... خوبه ک میای راستی چیزی میخوری؟
ا/ ت: نه. کوک: چیزی شده؟ داری سرد رفتار میکنی اذیت میشم رفتارت چرا این جوریه از من ناراحتی ؟
ا/ ت: رفتارم چجوریه؟ ناراحتی اره.
کوک: چته چرا این جوری میکنی .
ا/ ت: چجوری میکنم
کوک: چته ا/ ت چیزی شده تو یه چیزیت هست.
ا/ ت: با مشت به میز کوبیدم گفتم هیچی نشده حوصلتو ندارم و از کافه بیرون زدم اشکام صورتمو خیس کرده بود مجبور بودم کوک مجبور .مجبورم ک ناراحتت کنم .اطفا منو ببخش
رفتم خونه سر درد بدی داشتم مسکن. خوردم رو تخت دراز کشیدم امشب به کنسرت میرم همچی یو تموم میکنم.
(ویو کوک)
باورم نمیشه این دختر چش بود میخواستم ...میخواستم ازش خواستگاری کنم ک زد تو برجکم ولی عب نداره امشب تو کنسرت بهش پیشنهاد ازدواج میدم .
(ویو ا/ ت)
اماده شدم یک ساعت دیگ کنسرت شروع میشد با کوک قرار داشتم. رفتم سمت کمپانی به اتاقی ک توش کوک منتظرم بود همیشه قبل کنسرت باهم حرف میزدیم .ولی امشب شب آخر بود .رابطمون امشب تموم میشه.
رفتم تو
کوک: سلام ا/ ت منتظرت بودم.ا/ ت: سلام کوک
کوک جلو آمد بغلم کرد.اوه اگ امشب بهش بگم داغون. میشه. کوک : خب گفتی میخوای باهام حرف بزنی بگو...
چوندرخواستدوستمونزیاده ادامه اینو تو پارت های بعد میزارم :
ا/ت: لباسمو پوشیدم آماده شدم خیلی استرس داشتم و ناراحت ولی باید دیگه امروز بهش میگفتم هر چقدر هم سخت باشه بالاخره اون خودش یه آیدله درک میکنه باید بهش بگم ک رابطه مونو تموم کنیم اگ همین جوری ادامه بدیم سرنوشت خوبی نداریم هم واسه اون بده هم ب نفع هردومونه تمومش کنیم . فشار های کمپانی زیاده دیگ نمیتونم تحمل کنم این آخرین قراره!
(ویوکوک)
تو کافه نشسته بودم منتظر ا/ ت بودم باید امروز بهش میگفتم اون ... اون باید همچی بدونه من .....من بهش میگم ک دوسش دارم میخوام باهاش ازدواج کنم.یه فنجون قهوه سفارش دادم به ساعتم نگاهی انداختم او ا/ ت دیر کردی.بعد ده دقیقه ا/ ت رسید.
کوک: سلام عشقم خوبی
ا/ ت: سلام خوبم ( سرد)
کوک: چیزی شده
ا/ ت: نه چطور؟
کوک: آخه... هیچی ولش چه خبر.
ا/ ت: هیچ
کوک: میگم.. امشب میای دیگ کنسرت دارم ها
ا/ ت: برق هیجان تو چشماش معلوم بود خیلی دوست داشت به کنسرتش برم ولی نمیدونست ک امشب قراره هیجانش فرو کش کنه تبدیل به غم بشه
ا/ ت: اره میام
کوک: خوبه... خوبه ک میای راستی چیزی میخوری؟
ا/ ت: نه. کوک: چیزی شده؟ داری سرد رفتار میکنی اذیت میشم رفتارت چرا این جوریه از من ناراحتی ؟
ا/ ت: رفتارم چجوریه؟ ناراحتی اره.
کوک: چته چرا این جوری میکنی .
ا/ ت: چجوری میکنم
کوک: چته ا/ ت چیزی شده تو یه چیزیت هست.
ا/ ت: با مشت به میز کوبیدم گفتم هیچی نشده حوصلتو ندارم و از کافه بیرون زدم اشکام صورتمو خیس کرده بود مجبور بودم کوک مجبور .مجبورم ک ناراحتت کنم .اطفا منو ببخش
رفتم خونه سر درد بدی داشتم مسکن. خوردم رو تخت دراز کشیدم امشب به کنسرت میرم همچی یو تموم میکنم.
(ویو کوک)
باورم نمیشه این دختر چش بود میخواستم ...میخواستم ازش خواستگاری کنم ک زد تو برجکم ولی عب نداره امشب تو کنسرت بهش پیشنهاد ازدواج میدم .
(ویو ا/ ت)
اماده شدم یک ساعت دیگ کنسرت شروع میشد با کوک قرار داشتم. رفتم سمت کمپانی به اتاقی ک توش کوک منتظرم بود همیشه قبل کنسرت باهم حرف میزدیم .ولی امشب شب آخر بود .رابطمون امشب تموم میشه.
رفتم تو
کوک: سلام ا/ ت منتظرت بودم.ا/ ت: سلام کوک
کوک جلو آمد بغلم کرد.اوه اگ امشب بهش بگم داغون. میشه. کوک : خب گفتی میخوای باهام حرف بزنی بگو...
۲۶.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.