part: 72
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"ویو انالی"
تو پوست خودم نمیگنجم
ولی خب کاشکی یکم بندازه عقب ...انگار عجله دااره...........
از جام بلند شدم یه ربع به ۱۲ بودش
رفتم اتاقمم و لباسمو عوض کردم
برگشتم اتاق تهیونگ و مرطبش کردم
چه گندی زدیم😑
یکم راه رفتن برام سخت بود
ولی خب نمیشه که بشینیم یجا......
در باز شدو اجوما امد
پریدم بغلش
انا :اجوماا جونممم چطوری؟
اجوما: ای وای خدا مرگم بده سکته کردم ......خوبم دختر
انا: بفرما داخل.........
اجوما: برو برو دختر جون من برم کارارو بکنم تا دخترا بیان...
انا: عه...منم قرار بود کمک کنم
اجوما: ارباب گفت شما نباید با ما صمیمی شید
انا: اجومااا...اینطوری صحبت نکن باهام من ازت کوچیکترم ....چرا رسمی صحبت میکنی ..راحت باششش
اجوما : اخر بخواطر تو یکی کارمو از دست میدم
نیشم باز شد
انا: نگران نباش اجوما جونم...تا منو داری غم نداری
اجوما: عجب😂
با هم به طررف اشپز خونه رفتیم
انا: اجوما تو بشین.....امروز من میخوام همچیو برایه شام من درست کنم
اجوما : باشه باشه، الان که شام نیست......بیا کنار یچییزی درست کنم برات ضعف میکنی....بببین ببین تروخدا ..تا الان خواب بودی نه؟
انا: اجوما شما از کجا فهمیدی؟
اجوما: چشماتو نگا
انا: ای......
انا: کاری هست بکنم؟
اجوما: میتونی کیک درست کنی؟
انا: کیک ، برا چی!؟
اجوما: دختر گل برایه شام باید همچیو اماده کنیم دیگه از....کامل..
انا: وای اجوماا...بیخیال
اجوما: برو، بزو بیرون خودم درست کنم...
انا: نه غلط کردم...من عاشق کیکم ، خودم درست میکنم
اجوما: خوبه..
اجوما داشت برایه من یچییزی درست میکرد ...منم رفتم سراغ کیک
و از اونجا که عاشق شکلاتم
شکلاتیشو انتخواب کردم
بعد از درست کردن کیک داخ فِر گذاشتم
و شروع کردم به درست کردن خامیه شکلاتی
انقدر شکلات میریزم داخلش که کیف کنم هاها....
خلاصه بعد از درست کردنش و لایه لایه شکلات ریختن نوبت تعزینش شد
چیکترش کنم؟
دور تا دورشو با شکلات یه دست کردم
و ( ادمینتون از توت فرنگی رویه کیک بدش میاد😑) خامه سفید بر داشتم و روش قلب کشیدم
ای چه خوشگل شدد، داخل قلبو پر کردم
با برداشتم یه تیکه بززگ شکلات تخته ایی صاف
بعد شکلاتارو برداشتم و به انگلیسی روش نوشتم (I LOVE YOU) ( دیگه ترجمشو که میدونید😐)
( بچه ها به صورت دیجیتالی نوشته با تیکه هایه شکلات)
اجوما: انالی
یه دفعه از خیالاتمپریدم
انا: بله؟
اجوما: میبینم خبریه...
انا: او اومم اره...خوب خوب شد ؟
اجوما: نمیدونم بستگی به ارباب داره بپسنده یا نه..😉
انا: اجوماا
اجوما: خوب دیگه بیا یچییزی یخور
پشت میز نشستم اجوما برام غذاییو که درست کرد اورد
انا :وای گشنمه
حمله کردم به غذا ....
و بعدش که تموم شد
انا: اجوما دستت درد نکنه، خیلی خوش مزه شد ه
اجوما : نوش جونت، تو برو استراحت کن
"ویو انالی"
تو پوست خودم نمیگنجم
ولی خب کاشکی یکم بندازه عقب ...انگار عجله دااره...........
از جام بلند شدم یه ربع به ۱۲ بودش
رفتم اتاقمم و لباسمو عوض کردم
برگشتم اتاق تهیونگ و مرطبش کردم
چه گندی زدیم😑
یکم راه رفتن برام سخت بود
ولی خب نمیشه که بشینیم یجا......
در باز شدو اجوما امد
پریدم بغلش
انا :اجوماا جونممم چطوری؟
اجوما: ای وای خدا مرگم بده سکته کردم ......خوبم دختر
انا: بفرما داخل.........
اجوما: برو برو دختر جون من برم کارارو بکنم تا دخترا بیان...
انا: عه...منم قرار بود کمک کنم
اجوما: ارباب گفت شما نباید با ما صمیمی شید
انا: اجومااا...اینطوری صحبت نکن باهام من ازت کوچیکترم ....چرا رسمی صحبت میکنی ..راحت باششش
اجوما : اخر بخواطر تو یکی کارمو از دست میدم
نیشم باز شد
انا: نگران نباش اجوما جونم...تا منو داری غم نداری
اجوما: عجب😂
با هم به طررف اشپز خونه رفتیم
انا: اجوما تو بشین.....امروز من میخوام همچیو برایه شام من درست کنم
اجوما : باشه باشه، الان که شام نیست......بیا کنار یچییزی درست کنم برات ضعف میکنی....بببین ببین تروخدا ..تا الان خواب بودی نه؟
انا: اجوما شما از کجا فهمیدی؟
اجوما: چشماتو نگا
انا: ای......
انا: کاری هست بکنم؟
اجوما: میتونی کیک درست کنی؟
انا: کیک ، برا چی!؟
اجوما: دختر گل برایه شام باید همچیو اماده کنیم دیگه از....کامل..
انا: وای اجوماا...بیخیال
اجوما: برو، بزو بیرون خودم درست کنم...
انا: نه غلط کردم...من عاشق کیکم ، خودم درست میکنم
اجوما: خوبه..
اجوما داشت برایه من یچییزی درست میکرد ...منم رفتم سراغ کیک
و از اونجا که عاشق شکلاتم
شکلاتیشو انتخواب کردم
بعد از درست کردن کیک داخ فِر گذاشتم
و شروع کردم به درست کردن خامیه شکلاتی
انقدر شکلات میریزم داخلش که کیف کنم هاها....
خلاصه بعد از درست کردنش و لایه لایه شکلات ریختن نوبت تعزینش شد
چیکترش کنم؟
دور تا دورشو با شکلات یه دست کردم
و ( ادمینتون از توت فرنگی رویه کیک بدش میاد😑) خامه سفید بر داشتم و روش قلب کشیدم
ای چه خوشگل شدد، داخل قلبو پر کردم
با برداشتم یه تیکه بززگ شکلات تخته ایی صاف
بعد شکلاتارو برداشتم و به انگلیسی روش نوشتم (I LOVE YOU) ( دیگه ترجمشو که میدونید😐)
( بچه ها به صورت دیجیتالی نوشته با تیکه هایه شکلات)
اجوما: انالی
یه دفعه از خیالاتمپریدم
انا: بله؟
اجوما: میبینم خبریه...
انا: او اومم اره...خوب خوب شد ؟
اجوما: نمیدونم بستگی به ارباب داره بپسنده یا نه..😉
انا: اجوماا
اجوما: خوب دیگه بیا یچییزی یخور
پشت میز نشستم اجوما برام غذاییو که درست کرد اورد
انا :وای گشنمه
حمله کردم به غذا ....
و بعدش که تموم شد
انا: اجوما دستت درد نکنه، خیلی خوش مزه شد ه
اجوما : نوش جونت، تو برو استراحت کن
۱۹.۲k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.