p⁹
ب.ج،ب.ت:همین که گفتیم الان وقته شامه بعد از شام میرید تو اتاق باهم حرف میزنید و مشکلاتتون رو حل می کنید یه هفته دیگه عروسیتونه و بعد از اون به ماه عسل تنظیم شده میرید و بعدش کارهاتون توی شرکت شروع میشه ات هم که پس فردا تولدش و به سن قانونی میرسه هیچ مشکلی اینجا نیست ختم کلام
...................بعد از شام......................
م.ج:برید دیگه منتظر چی هستید شما دوتا برید تو اتاق من پچه ها شماهم برید تو اتاق جین ما میخوایم حرف بزنیم
همگی:چشم
_بریم
*اهوم بریم
_ات خیلی خیلی دوست دارم
*منم همینطوررر
_هیی از این بهتر نمیشه ها
*آرهه
*ولی ......
_ولی چی ؟
*من اماده نیستم واسه هیچی اماده نیستم درسته ما همو دوست داریم ولی از هم هیچی نمیدونیمو این منو نگران میکنه و وقت ان چنانی هم نداریم که بخوایم کند جلو بریم و من هم میترسم هم استرس دارم واقعا نمیدونم چکار کنم و تنها چیزی که میدونم اینی که تورو از ته ته دلم دوست دارم و حاضرم هرکاری برات بکنم
_(حرفاشو نگاه فسقلی رفتم نزدیکشو تو بغلم گرفتمش)
_هیشششش نفس بکش از هیچی نترسو دوستتو بده به من ما باهم میریم جلو حتما نباید قبلا از ازدواج از همچی هم باخبر باشیم و اینو بدون که احساسمون دوطرفس من حتی برات آدمم میکشم فقط کافیه تو بخوای
*(لبخند )
_(لبخند ملیح )
_بیا بریم پیش پچه ها
*بریم
_دلام دلام
هوپی:مبارک داش
_قربونت
جیمین:اگه میدونستم بعد از رل زدن با یکی انقدر زود ازدواج میکنم و از شب اول عروسی لذت میبرم زودتر با یکی رل میزدم
*یا منحرف
جیمین:چیه مگه
کوکی :اذیتش نکن ، مبارک باشه هیونگ
_مرسی کوچولو
کوک:هیونگ
_خیلی خب بابا
&خلاصه که همه به جین و ات تبریک گفتن و همه به خونه ی خودشون رفتن
م.ج:شما امشب پیش هم بمونید ما میخوایم با عموت اینا باهم بریم یه مسافرت یه روزه ی کاری شما فردا یا پس فردا برید خرید های عروستیونو بکنید
_*چشم
*خداحافظ مادر،بابا
_خب الان چیکار کنیم
*یعنی چی لباس عوض کنیم بخوابیم
_یعنی فقط بخوابیم
پارت اسمات تو کامنتا
...................بعد از شام......................
م.ج:برید دیگه منتظر چی هستید شما دوتا برید تو اتاق من پچه ها شماهم برید تو اتاق جین ما میخوایم حرف بزنیم
همگی:چشم
_بریم
*اهوم بریم
_ات خیلی خیلی دوست دارم
*منم همینطوررر
_هیی از این بهتر نمیشه ها
*آرهه
*ولی ......
_ولی چی ؟
*من اماده نیستم واسه هیچی اماده نیستم درسته ما همو دوست داریم ولی از هم هیچی نمیدونیمو این منو نگران میکنه و وقت ان چنانی هم نداریم که بخوایم کند جلو بریم و من هم میترسم هم استرس دارم واقعا نمیدونم چکار کنم و تنها چیزی که میدونم اینی که تورو از ته ته دلم دوست دارم و حاضرم هرکاری برات بکنم
_(حرفاشو نگاه فسقلی رفتم نزدیکشو تو بغلم گرفتمش)
_هیشششش نفس بکش از هیچی نترسو دوستتو بده به من ما باهم میریم جلو حتما نباید قبلا از ازدواج از همچی هم باخبر باشیم و اینو بدون که احساسمون دوطرفس من حتی برات آدمم میکشم فقط کافیه تو بخوای
*(لبخند )
_(لبخند ملیح )
_بیا بریم پیش پچه ها
*بریم
_دلام دلام
هوپی:مبارک داش
_قربونت
جیمین:اگه میدونستم بعد از رل زدن با یکی انقدر زود ازدواج میکنم و از شب اول عروسی لذت میبرم زودتر با یکی رل میزدم
*یا منحرف
جیمین:چیه مگه
کوکی :اذیتش نکن ، مبارک باشه هیونگ
_مرسی کوچولو
کوک:هیونگ
_خیلی خب بابا
&خلاصه که همه به جین و ات تبریک گفتن و همه به خونه ی خودشون رفتن
م.ج:شما امشب پیش هم بمونید ما میخوایم با عموت اینا باهم بریم یه مسافرت یه روزه ی کاری شما فردا یا پس فردا برید خرید های عروستیونو بکنید
_*چشم
*خداحافظ مادر،بابا
_خب الان چیکار کنیم
*یعنی چی لباس عوض کنیم بخوابیم
_یعنی فقط بخوابیم
پارت اسمات تو کامنتا
۶.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.