پارت ۱۶
با عصبانیت شلوارش رو پوشید و با بالا تنهی لخت به سمت پایین رفت
(آیا میخواهید یکی شمارو بکnه؟😂بفرمایید جونگکوک هست😂👍🏼)
به سمت در رفت در رو باز کرد
با قیافه پر از خون ایزابل رو به رو شد
جونگکوک:تو اینجا چیکار میکنی(عصبی)
ایزابل:ا.ت(جیغ)
دختر با سرعت به سمت پایین اومد
ایزابل غرق در خون رو دید
با داد پرسید:کی این بلا رو سرت آورده
ایزابل با دست های لرزان به مرد اشاره کرد
دختر نمیتونست باور کنه
ولی وقتی جنازه های روی زمین رو دید
همونطوری ک نزدیکش میشد و به قفسه سینه مرد ضربه میزد گفت:عوضی چرا همچین گهی خوردی ها؟چرا انقد بی شعوری(آیا از انسان بودن خود خسته شدید؟بی شعور باشید😂🫶🏽)
جونگکوک:من دستمم بهش نخورد(عصبی)
ایزابل:ا.ت
جونگکوک:ا.ت
دوباره هردو همزمان داد زدن:ا.ت با توعم
نمیدونستم چیکار کنم
که دهن باز کرد:ا.ت من دستمم بهش نخورده این جز زیر خواب برام چیزی نبوده
ا.ت:چی؟زیر خواب؟هه ایزابل…تو میدونستی میدونتسی من عاشق این مرد بی همه چیزم تو میدونستی(جیغ)
(بچهههه ها میخوام سد اند کنمممم اگه میخواید هپی اند باشه بگید چون اگه بخوام سد اند کنم پارتتتتتت بعد تموم میشههههه)
(آیا میخواهید یکی شمارو بکnه؟😂بفرمایید جونگکوک هست😂👍🏼)
به سمت در رفت در رو باز کرد
با قیافه پر از خون ایزابل رو به رو شد
جونگکوک:تو اینجا چیکار میکنی(عصبی)
ایزابل:ا.ت(جیغ)
دختر با سرعت به سمت پایین اومد
ایزابل غرق در خون رو دید
با داد پرسید:کی این بلا رو سرت آورده
ایزابل با دست های لرزان به مرد اشاره کرد
دختر نمیتونست باور کنه
ولی وقتی جنازه های روی زمین رو دید
همونطوری ک نزدیکش میشد و به قفسه سینه مرد ضربه میزد گفت:عوضی چرا همچین گهی خوردی ها؟چرا انقد بی شعوری(آیا از انسان بودن خود خسته شدید؟بی شعور باشید😂🫶🏽)
جونگکوک:من دستمم بهش نخورد(عصبی)
ایزابل:ا.ت
جونگکوک:ا.ت
دوباره هردو همزمان داد زدن:ا.ت با توعم
نمیدونستم چیکار کنم
که دهن باز کرد:ا.ت من دستمم بهش نخورده این جز زیر خواب برام چیزی نبوده
ا.ت:چی؟زیر خواب؟هه ایزابل…تو میدونستی میدونتسی من عاشق این مرد بی همه چیزم تو میدونستی(جیغ)
(بچهههه ها میخوام سد اند کنمممم اگه میخواید هپی اند باشه بگید چون اگه بخوام سد اند کنم پارتتتتتت بعد تموم میشههههه)
۵.۵k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.