شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت 28
شوهر سخت گیر من فصل دوم
𝕝𝕒𝕕𝕪-𝕛𝕖𝕠𝕟𝕛𝕜
پارت 28
ج« فک کنم یادت رفته که پسرم پسر شوهرت هم هست
ا.ت« نه خیلی خوبم یادمه پسرت جز خانواده مون هست نه تو
پ« بسه سکوتو موقع غذا خوردن رعایت کنید اینجا قانون داره
ا.ت« چشم پدر جون
ا.ت:
سکوت کردمو شروع به غذا خوردن کردم خیلی کم غذا خوردم اخه دیگه خوابم میومد از یه طرفم باید امشب نقشمو عملی میکردم برای همین کم غذا خوردم و از سر میز بلند شدم
م« کجا دخترم
ا.ت:« دیگه میل ندارم
م« اما تو که هیچی نخوردی بشقابت هنوز پره
کوک« تا یه ساعت قبل که بخاطر اینکه غذا دیر اماده میشه شر بپا کرده بودی
ا.ت« تو یکی ساکت، و نوش جونتون
ا.ت:
داخل اتاقم شدم و زود لباسامو در اوردم و رفتم حموم 15 دقیقه تو حموم بودم و بیرون اومدم خودمو خشک کردم و موهامو شونه کردم یه لباس خواب مشکی(تو استوری گذاشتم اگه ندیدین تو هایلایت هم هستش) پوشیدم من موهام بلونده خیلی دوستشون دارم و تازه شم بلند اوف کرم شب و کرم دور چشم رو به صورتم زدم و یه کرم مخصوص دستامم به دستام زدم و گوشیمو برداشتم
ا.ت:
روی تخت نشسته بودم پاهام پایین تخت بودن گوشیمو برداشته بودم و داشتم به دوستام پیام میدادم که جونگکوک رو دیدم اومد داخل اتاق بهش اهمیت ندادم و سرم تو گوشی بود که نشست رو تخت بهم نزدیک شد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و دراز کشید
ا.ت« مگه بهت نگفتم بهم دست نزن
کوک« من نشنیده گرفتم
ا.ت« ولم کن
کوک« نه
ا.ت« میگم ولم کن نمیخام بغلم کنی
کوک« من که تو رو بغل نکردم بچمو بغل کردم
ا.ت« اون هنوز جنینه
کوک« حالا هر چی
ا.ت« برو یه دوش بگیر
کوک« چرا
ا.ت« بوی ع**ن میدی
کوک« ازخود راضی
ا.ت« باشه من از خود راضی حالا برو دوش بگیر
جونگ کوک رفت حموم بعد چند دقیقه از حموم بیرون اومد بدن و موهاشو خشک کرد اومد رو تخت که دیدم فقط یه شلوارک خیلی کوتاه مشکی پوشیده روشو اون ور کرد و خوابید بعد چند دقیقه که مطمعن شدم خوابیده زود پتو رو کنار زدم و رفتم کیفمو برداشتم
برای امروز بسه فردا شب چندتا پارت میزارم
شرط:
کامنت بدون تکرار
ادامه دارد
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
𝕝𝕒𝕕𝕪-𝕛𝕖𝕠𝕟𝕛𝕜
پارت 28
ج« فک کنم یادت رفته که پسرم پسر شوهرت هم هست
ا.ت« نه خیلی خوبم یادمه پسرت جز خانواده مون هست نه تو
پ« بسه سکوتو موقع غذا خوردن رعایت کنید اینجا قانون داره
ا.ت« چشم پدر جون
ا.ت:
سکوت کردمو شروع به غذا خوردن کردم خیلی کم غذا خوردم اخه دیگه خوابم میومد از یه طرفم باید امشب نقشمو عملی میکردم برای همین کم غذا خوردم و از سر میز بلند شدم
م« کجا دخترم
ا.ت:« دیگه میل ندارم
م« اما تو که هیچی نخوردی بشقابت هنوز پره
کوک« تا یه ساعت قبل که بخاطر اینکه غذا دیر اماده میشه شر بپا کرده بودی
ا.ت« تو یکی ساکت، و نوش جونتون
ا.ت:
داخل اتاقم شدم و زود لباسامو در اوردم و رفتم حموم 15 دقیقه تو حموم بودم و بیرون اومدم خودمو خشک کردم و موهامو شونه کردم یه لباس خواب مشکی(تو استوری گذاشتم اگه ندیدین تو هایلایت هم هستش) پوشیدم من موهام بلونده خیلی دوستشون دارم و تازه شم بلند اوف کرم شب و کرم دور چشم رو به صورتم زدم و یه کرم مخصوص دستامم به دستام زدم و گوشیمو برداشتم
ا.ت:
روی تخت نشسته بودم پاهام پایین تخت بودن گوشیمو برداشته بودم و داشتم به دوستام پیام میدادم که جونگکوک رو دیدم اومد داخل اتاق بهش اهمیت ندادم و سرم تو گوشی بود که نشست رو تخت بهم نزدیک شد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و دراز کشید
ا.ت« مگه بهت نگفتم بهم دست نزن
کوک« من نشنیده گرفتم
ا.ت« ولم کن
کوک« نه
ا.ت« میگم ولم کن نمیخام بغلم کنی
کوک« من که تو رو بغل نکردم بچمو بغل کردم
ا.ت« اون هنوز جنینه
کوک« حالا هر چی
ا.ت« برو یه دوش بگیر
کوک« چرا
ا.ت« بوی ع**ن میدی
کوک« ازخود راضی
ا.ت« باشه من از خود راضی حالا برو دوش بگیر
جونگ کوک رفت حموم بعد چند دقیقه از حموم بیرون اومد بدن و موهاشو خشک کرد اومد رو تخت که دیدم فقط یه شلوارک خیلی کوتاه مشکی پوشیده روشو اون ور کرد و خوابید بعد چند دقیقه که مطمعن شدم خوابیده زود پتو رو کنار زدم و رفتم کیفمو برداشتم
برای امروز بسه فردا شب چندتا پارت میزارم
شرط:
کامنت بدون تکرار
ادامه دارد
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۱۱.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.