𝒑𝒂𝒓𝒕 18 ادامه
سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم به خونه که رسیدم سوزی هم پشت سرم رسید...وسایلامو برداشتم و بردم گذاشتم توی اتاقم و رفتم به سوزی کمک کنم که وسایلاشو بیاره داخل خونه...
/مرسی کمکم کردی
+خواهش میکنم
/من برم به خونه ام سر بزنم که ببینم در چه وضعیتی هستش
+باش اگه کار داشتی بهم زنگ بزن
/ممنون...من دیگه برم...
+خدافظ
/خدافظ
[
سوزی رفت بیرون منم رفتم توی پارک قدم بزنم...رسیدم که به پارک هوا تقریبا تاریک شده بود...فضای دیدنی داشت...
به ستاره ها نگاه میکردم که یهو صدایی از پشتم شنیدم
_اینجا چیکار میکنی؟
+ها...عام اومدم یکم هوا بخورم...
شرط نداریم
/مرسی کمکم کردی
+خواهش میکنم
/من برم به خونه ام سر بزنم که ببینم در چه وضعیتی هستش
+باش اگه کار داشتی بهم زنگ بزن
/ممنون...من دیگه برم...
+خدافظ
/خدافظ
[
سوزی رفت بیرون منم رفتم توی پارک قدم بزنم...رسیدم که به پارک هوا تقریبا تاریک شده بود...فضای دیدنی داشت...
به ستاره ها نگاه میکردم که یهو صدایی از پشتم شنیدم
_اینجا چیکار میکنی؟
+ها...عام اومدم یکم هوا بخورم...
شرط نداریم
۸.۴k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.