خون آشامی که عاشقش شدم پارت هفتم
ویو تهیونگ:
بعد بیمارستان رفتم خونه خیلی خسته بودم روی تخت دراز کشیدم به ا/ت فک کردم انگار حس می کردم که قبلا اون یه جایی دیدم و اون من یاد کسی که دوسش داشتم می نداخت یه لحظه بغضم گرفت ولی نباید ناراحت بشم باید به خاطر قوی بمونم چون بهش قول دادم
(فلش بک به ۷ سال قبل)
راوی: تهیونگ قبل از اینکه بین آدم زندگی کنه تو سرزمین
خون آشام ها که بعد از محدوده مرگ که نزدیک یه کوه و یه جایی به نام سرزمین گرگینه ها بوده و یه رود مرز این دو سرزمین تشکیل داده، مادر و پدر تهیونگ پادشاه وملکه سرزمین خون آشام بودن پدر تهیونگ بهش می گه که بعد از من باید پادشاه سرزمین خون آشام ها بشی ولی تهیونگ دوست نداشت که حکومت سرزمین خون آشام ها برعهده بگیره
اما در اثر جنگ خون آشام و گرگینه ها مادر و پدر تهیونگ می میرن(نویسنده: یه نکته جین و نامجون برادر تهیونگ هستن) بعد از جنگ تهیونگ یه نامه می نویسه از سرزمین خون آشام ها فرار می کنه تو نامه ای که تهیونگ نوشته بود گفت که نامجون به جای اون حکومت کنه و نامجون و جین همچنان دنبال تهیونگ می گردن ، تهیونگ می ره بین آدم زندگی می کنه یه روز تو یه کافه عاشق یه دختره به نام لونا می شه(نوسینده:لونا همون ا/ت فقط اسم اصلیش) بعد یه مدت تصمیم می گیره که بهش اعتراف کنه باهاش قراره می زاره تو اون قرار بهش اعتراف می کنه و لونا هم تهیونگ دوست داشته بهش می گه که دوسش داره و چانگ هو از این قضیه با خبر می شه تصمیم می گیره یه نقشه ای می کشه می ره لونا می دزده و جلوی چشماش اون می کشه
تهیونگ بعد از اون اتفاق دنبال انتقام از چانگ هو و بعد با هیچ کس رابطه نداشته و هنوز که هنوزه حاظر نیست برگرده به سرزمین خون آشام ها
(پایان فلش بک)
دوستان دیگه ببخشید چند هفته نبودم می دونین مدرسه شروع شده دیگه درک کنید
بعد بیمارستان رفتم خونه خیلی خسته بودم روی تخت دراز کشیدم به ا/ت فک کردم انگار حس می کردم که قبلا اون یه جایی دیدم و اون من یاد کسی که دوسش داشتم می نداخت یه لحظه بغضم گرفت ولی نباید ناراحت بشم باید به خاطر قوی بمونم چون بهش قول دادم
(فلش بک به ۷ سال قبل)
راوی: تهیونگ قبل از اینکه بین آدم زندگی کنه تو سرزمین
خون آشام ها که بعد از محدوده مرگ که نزدیک یه کوه و یه جایی به نام سرزمین گرگینه ها بوده و یه رود مرز این دو سرزمین تشکیل داده، مادر و پدر تهیونگ پادشاه وملکه سرزمین خون آشام بودن پدر تهیونگ بهش می گه که بعد از من باید پادشاه سرزمین خون آشام ها بشی ولی تهیونگ دوست نداشت که حکومت سرزمین خون آشام ها برعهده بگیره
اما در اثر جنگ خون آشام و گرگینه ها مادر و پدر تهیونگ می میرن(نویسنده: یه نکته جین و نامجون برادر تهیونگ هستن) بعد از جنگ تهیونگ یه نامه می نویسه از سرزمین خون آشام ها فرار می کنه تو نامه ای که تهیونگ نوشته بود گفت که نامجون به جای اون حکومت کنه و نامجون و جین همچنان دنبال تهیونگ می گردن ، تهیونگ می ره بین آدم زندگی می کنه یه روز تو یه کافه عاشق یه دختره به نام لونا می شه(نوسینده:لونا همون ا/ت فقط اسم اصلیش) بعد یه مدت تصمیم می گیره که بهش اعتراف کنه باهاش قراره می زاره تو اون قرار بهش اعتراف می کنه و لونا هم تهیونگ دوست داشته بهش می گه که دوسش داره و چانگ هو از این قضیه با خبر می شه تصمیم می گیره یه نقشه ای می کشه می ره لونا می دزده و جلوی چشماش اون می کشه
تهیونگ بعد از اون اتفاق دنبال انتقام از چانگ هو و بعد با هیچ کس رابطه نداشته و هنوز که هنوزه حاظر نیست برگرده به سرزمین خون آشام ها
(پایان فلش بک)
دوستان دیگه ببخشید چند هفته نبودم می دونین مدرسه شروع شده دیگه درک کنید
۴۴.۲k
۰۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.