ملکه ی آتش پارت ۱۰
فلشبک به ۹ سالگی ا/ت و ۱۶ سالگی نامی
_ ببین نامی من باید بت بگم که میدونم هردوتون هویت هامونو فاش نمیکنیم هردوتامون اسم مستعار داریم و فرار میکنیم تا همو ببینیم من هنوز بچم ۹ سالمه و مادر خونده ام متوجه شده... نمیخام اتفاقی واست بیوفته و متاسفانه باید بگم که باید برم و اینکه هیچوقت یادم نمیره تو همبازیم بودی؛ تنها همبازیم و بهترین دوستم قول میدم بعدا پیدات کنم و توی جایی دیگه دوباره عشقم آتشش روشن بشه ازت معذرت میخام نامی
+ ا/ت من خیلی ازت بزرگتر هستم پس فکر میکنی برای چی باید باهات بازی کنم؟ چون من از اول تورو دوست داشتم اصلاح میکنم عاشقت بودم و قول میدم و سوگند میخورم روز پیدات کنم و باهم زندگی کنیم ا/ته من
بعد من رو به آغوش کشید ولی یه لحظه خودشو خم کردو و منه ۹ ساله رو بوسید بعدش که یکم همدیگه رو بوسیدیم پیشونیم رو بوسید و من رو در آغوش گرمش کشید و بعد من رفتم دویدم و ....
فلشبک حال
عشقش هنوز در قلبم جای مانده هنوز خاکستر نشده صحیح کنم نتوانستم خاکسترش کنم هنوز وجود آتش عشقش را حس میکردم در قلبم... نمیتوانستم زحمتام رو برای نابود کردنش هدر بدم و همینطور نمیتونستم بکشمش اون تنها عشق من بود عشق من ماله من چطور میتونستم بکشمش ؟ عکس رو کندم هی بهش نگاه میکردم کمی اشک میریختم یهو در باز شد احتمالا یکی از ما بود اهمیت ندادم نمیتونستم آتش عشقش را خاکستر کنم نمیتونستم ... صدای هق هق هام بلند شد یهو یکی شروع کرد حرف زدن
+ فکرت برای کشتن همچین کراشی اذیتت میکنه نه؟ اشکال نداره درک میکنم منم تو جایگاه تو بودم نمیتونستم همچین کراشیو بکشم . پوزخند
با چشمای خیسم به نگاه بمش نگاه کردم کمی ترسناک بود
_ ببین نامی من باید بت بگم که میدونم هردوتون هویت هامونو فاش نمیکنیم هردوتامون اسم مستعار داریم و فرار میکنیم تا همو ببینیم من هنوز بچم ۹ سالمه و مادر خونده ام متوجه شده... نمیخام اتفاقی واست بیوفته و متاسفانه باید بگم که باید برم و اینکه هیچوقت یادم نمیره تو همبازیم بودی؛ تنها همبازیم و بهترین دوستم قول میدم بعدا پیدات کنم و توی جایی دیگه دوباره عشقم آتشش روشن بشه ازت معذرت میخام نامی
+ ا/ت من خیلی ازت بزرگتر هستم پس فکر میکنی برای چی باید باهات بازی کنم؟ چون من از اول تورو دوست داشتم اصلاح میکنم عاشقت بودم و قول میدم و سوگند میخورم روز پیدات کنم و باهم زندگی کنیم ا/ته من
بعد من رو به آغوش کشید ولی یه لحظه خودشو خم کردو و منه ۹ ساله رو بوسید بعدش که یکم همدیگه رو بوسیدیم پیشونیم رو بوسید و من رو در آغوش گرمش کشید و بعد من رفتم دویدم و ....
فلشبک حال
عشقش هنوز در قلبم جای مانده هنوز خاکستر نشده صحیح کنم نتوانستم خاکسترش کنم هنوز وجود آتش عشقش را حس میکردم در قلبم... نمیتوانستم زحمتام رو برای نابود کردنش هدر بدم و همینطور نمیتونستم بکشمش اون تنها عشق من بود عشق من ماله من چطور میتونستم بکشمش ؟ عکس رو کندم هی بهش نگاه میکردم کمی اشک میریختم یهو در باز شد احتمالا یکی از ما بود اهمیت ندادم نمیتونستم آتش عشقش را خاکستر کنم نمیتونستم ... صدای هق هق هام بلند شد یهو یکی شروع کرد حرف زدن
+ فکرت برای کشتن همچین کراشی اذیتت میکنه نه؟ اشکال نداره درک میکنم منم تو جایگاه تو بودم نمیتونستم همچین کراشیو بکشم . پوزخند
با چشمای خیسم به نگاه بمش نگاه کردم کمی ترسناک بود
۴.۷k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.