My wild mafia پارت 22
روز جشن
همه چی اماده بود لباس مجلسی پوشیدیم ک کسی شک نکنه راه افتادیم رفتیم
جیمین. حالت خوبه ات
ات. هوففف اره خوبم
چیزی نگفتم رسیدیم رفتیم وارد سالن شدیم بقیه اعضا هم با بادیگاردا دور عمارت بودن
اطرافو نگاه کردم پدرمو دیدم اون واقعا اصلا اهمیتی نداشت دخترش کجاست با دخترا لاس میزد هعییی
یکم گذشت دیگه حالم داشت بد میشد
بالاخره هانگ رفت حیاط جیمینم پشت سرش رفت منم با سیستم درارو بستم تا کسی نیاد پشت جیمین رفتم
جیمین تفنگمو دراوردم به به مشتاق دیدار اقای هانگ
تعجب کرده برگشت سمتم اونم تفنگشو در اورد گرف سمتم
هانگ. به به به به پسر کوچولو باباییی از این طرفا
جیمین. اومدم حسابمونو تسویه کنم
هانگ اووو پس چطوره بی حساب بشیم تو هم سرنوشتت مثل همون پدرته ببین دقیقا تو همون حیاط همون ساعت و همون روز ک پدرت مرد تو هم اینجایی
جیمین. هه تو انقدر ترسوویی ک حتی ب پدرم نگفتی ک لو دادن محموله ها کار توعه
هانگ. پدرت ساده احمق بود درست مثل تو ک راحت تونستم بکشمش
ات
واقعا اون پدر من بود باورم نمیشد جیمین داشت تهدیدش میکرد شلیک کنه هانگ سرش پایین بود تفنگمو در اوردم رفتم جلو جیمین وایسادم ک دیتمو گرفت پسش زدم گفتم دخالت نکنه خندش تموم شد خواست شلیک کنه ک منو دید بغض کرده بودم
همه چی اماده بود لباس مجلسی پوشیدیم ک کسی شک نکنه راه افتادیم رفتیم
جیمین. حالت خوبه ات
ات. هوففف اره خوبم
چیزی نگفتم رسیدیم رفتیم وارد سالن شدیم بقیه اعضا هم با بادیگاردا دور عمارت بودن
اطرافو نگاه کردم پدرمو دیدم اون واقعا اصلا اهمیتی نداشت دخترش کجاست با دخترا لاس میزد هعییی
یکم گذشت دیگه حالم داشت بد میشد
بالاخره هانگ رفت حیاط جیمینم پشت سرش رفت منم با سیستم درارو بستم تا کسی نیاد پشت جیمین رفتم
جیمین تفنگمو دراوردم به به مشتاق دیدار اقای هانگ
تعجب کرده برگشت سمتم اونم تفنگشو در اورد گرف سمتم
هانگ. به به به به پسر کوچولو باباییی از این طرفا
جیمین. اومدم حسابمونو تسویه کنم
هانگ اووو پس چطوره بی حساب بشیم تو هم سرنوشتت مثل همون پدرته ببین دقیقا تو همون حیاط همون ساعت و همون روز ک پدرت مرد تو هم اینجایی
جیمین. هه تو انقدر ترسوویی ک حتی ب پدرم نگفتی ک لو دادن محموله ها کار توعه
هانگ. پدرت ساده احمق بود درست مثل تو ک راحت تونستم بکشمش
ات
واقعا اون پدر من بود باورم نمیشد جیمین داشت تهدیدش میکرد شلیک کنه هانگ سرش پایین بود تفنگمو در اوردم رفتم جلو جیمین وایسادم ک دیتمو گرفت پسش زدم گفتم دخالت نکنه خندش تموم شد خواست شلیک کنه ک منو دید بغض کرده بودم
۲۱.۳k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.