خب بچه ها لایک نکره بودین و واقعن از دستتون عصبانیم ولی ب
خب بچه ها لایک نکره بودین و واقعن از دستتون عصبانیم ولی بازم گذاشتم این اخرین باره اگه لایک کردید میزارم اگه نکردید نمیزارم
♡_______________________________________♡
💜زندگی مافیایی 💜
ا. ت: اع سلام دیانا
دیانا: سلام اماده ای بریم
ا. ت: اره بریم
سوار ماشین شدیم تو راه داشتیم میرفتیم که چشممون به چنتا پاساژ افتاد
ا. ت: اع دیانا همینجا وایسا بریم تو این پاساژ ببینم چی داره
دیانا: باشه وایسا اینجا پارک کنم
ماشینو پارک کردیم پیاده شدیم
رفتیم داخل یکی از پاساژا
دیانا: اع ا. ت یادم رفته کارتمو بیارم تو ماشینه
ا. ت: اشکال نداره ولش بابا از کارت من استفاده کن
دیانا: نه این چه حرفیه وایسا اینجا تا برم کارتو بیارم
ا. ت: باشه
داشتم نگاه پاساژا میکردم که یکی از لباسا نظرمو جلب کرد رفتم داخل مغازه که دیدم یه مرد با کت شلوار شیک وا به قیافه جذاب داشت که اونم داشت از اون مغازه که من داخلش بودم خرید میکرد داشتم نگاهش میکردم که نگاهم کرد خجالت شدم خودمو زدم این ور اونور که داشت میرفت یه خنده شیطانی کرد رفت 😅
از فروشنده پرسیدم قیمت لباس تو ویترین چقده گفت 1000000 دلار میشه با خودم گفتم اوه اوه چقد گرون مرسی و از مغازه زدم بیرون که دیانارو دیدم داشت دنبالم میگشت رفتم پیشش
دیانا: کجا بودی دختر هی دارم دنبالت میگردم
ا. ت: رفته بودم تو اون مغازه خاستم اون لباسو بخرم گرون میگفت
دیانا: میگفت چقدر؟
ا. ت: میگفت 1000000دلار 😐
دیانا: اوه اوه چه خبرشه 😐
ا. ت: ول کن بریم مغازه های دیگه ببینم چی داره
رفتیم تا به یه مغازه خردیم رفتیم داخلش قیمت یه لباستو ازش پرسیدم
ا. ت: ببخشید این لباس چقدر
فروشنده: 10دلار
خوشم از لباسه اومد و خریدمش
ا. ت: ببخشید میشه این لباسو برام بزارید
فروشنده: چشم
دیاناهم یه لباس انتخاب کرد (عکسارو میزارم)
خلاصه خریدامونو کردیم رفتیم سوار ماشین شدیم
دیانا: خب الان بریم کجا
ا. ت: منو بزار خونه چون فردا باید برم سر کار
دیانا: اه چه حیف نمیشد حالا مرخصی بگیری
ا. ت: نه رئیسم گیر میده
دیانا: اوکی باشه عزیزم
منو رسوند در خونه
خدا حافظی کردیم
رفتم تو که یه پایی جلوی در رو گرفت
که خاستم جیغ بزنم یکی از پشت زد تو سرم
پارت بعدی باید 20تا لایک باشه تا بزارم بای کیوتا 💜
♡_______________________________________♡
💜زندگی مافیایی 💜
ا. ت: اع سلام دیانا
دیانا: سلام اماده ای بریم
ا. ت: اره بریم
سوار ماشین شدیم تو راه داشتیم میرفتیم که چشممون به چنتا پاساژ افتاد
ا. ت: اع دیانا همینجا وایسا بریم تو این پاساژ ببینم چی داره
دیانا: باشه وایسا اینجا پارک کنم
ماشینو پارک کردیم پیاده شدیم
رفتیم داخل یکی از پاساژا
دیانا: اع ا. ت یادم رفته کارتمو بیارم تو ماشینه
ا. ت: اشکال نداره ولش بابا از کارت من استفاده کن
دیانا: نه این چه حرفیه وایسا اینجا تا برم کارتو بیارم
ا. ت: باشه
داشتم نگاه پاساژا میکردم که یکی از لباسا نظرمو جلب کرد رفتم داخل مغازه که دیدم یه مرد با کت شلوار شیک وا به قیافه جذاب داشت که اونم داشت از اون مغازه که من داخلش بودم خرید میکرد داشتم نگاهش میکردم که نگاهم کرد خجالت شدم خودمو زدم این ور اونور که داشت میرفت یه خنده شیطانی کرد رفت 😅
از فروشنده پرسیدم قیمت لباس تو ویترین چقده گفت 1000000 دلار میشه با خودم گفتم اوه اوه چقد گرون مرسی و از مغازه زدم بیرون که دیانارو دیدم داشت دنبالم میگشت رفتم پیشش
دیانا: کجا بودی دختر هی دارم دنبالت میگردم
ا. ت: رفته بودم تو اون مغازه خاستم اون لباسو بخرم گرون میگفت
دیانا: میگفت چقدر؟
ا. ت: میگفت 1000000دلار 😐
دیانا: اوه اوه چه خبرشه 😐
ا. ت: ول کن بریم مغازه های دیگه ببینم چی داره
رفتیم تا به یه مغازه خردیم رفتیم داخلش قیمت یه لباستو ازش پرسیدم
ا. ت: ببخشید این لباس چقدر
فروشنده: 10دلار
خوشم از لباسه اومد و خریدمش
ا. ت: ببخشید میشه این لباسو برام بزارید
فروشنده: چشم
دیاناهم یه لباس انتخاب کرد (عکسارو میزارم)
خلاصه خریدامونو کردیم رفتیم سوار ماشین شدیم
دیانا: خب الان بریم کجا
ا. ت: منو بزار خونه چون فردا باید برم سر کار
دیانا: اه چه حیف نمیشد حالا مرخصی بگیری
ا. ت: نه رئیسم گیر میده
دیانا: اوکی باشه عزیزم
منو رسوند در خونه
خدا حافظی کردیم
رفتم تو که یه پایی جلوی در رو گرفت
که خاستم جیغ بزنم یکی از پشت زد تو سرم
پارت بعدی باید 20تا لایک باشه تا بزارم بای کیوتا 💜
۶.۶k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.