فیک جونگ کوک
…
P3
( آخر )
_ همین که گفتم نمیری
+برو بابا
_ نمیرم مامان
+ بچه پرو ( رفت تو اتاق )
ات ویو
من میرم تولد فردا هست جونگ کوک هم که نیستش پس میرم اون از کجا میخواد بفهمه
( فردا )
+ صبح فهمیدم جونگ کوک رفت تا ساعت هشت خوابیدم بعد بلند شدم رفتم یه دوش ۲۳ مینی گرفتم بعد روتین روزانمو انجام دادم بعد هم رفتم صبحانه خوردم حالا وقت انتخاب لباسه یه لباس انتخاب کردم بعد موهام رو خشک کردم یه میکاب سبک کردم موهام هم گوجه ای بستم تمام این کار ها تا ساعت ۱۲ طول کشید تولد جنی از ساعت ۱:۵ شروع میشه تا ۵:۹ دیگه خیلی بخوام بمونم تا ۶:۵۸ میمونم خب بریم
جونگ کوکویو
امروز کار ها زیاد سنگین نبود تصمیم گرفتم زود برم خونه ساعت ۳ رسیدم خونه
_ ات ات ( اتاق ها رو گشت )
_ خانم ات کجاست
& ایشون رفتن
_ کجا
& نمیدونم ولی با لباس مهمونی رفتن
_ اففف باشه برو
+ خیلی خوشمیگذره تولد زیاد لاکچری نبود چون جنی از بریز بپاش خوشش نمیاد
_ حتما رفته تولد جنی چرا حرف گوش نمیکنه رسیدم باغ جنی رفتم تو دیدم یه دختره ای با جنی حرف میزنه شبیه ات بود یکم که دقت کردم دیدم اره خودشه
+ داشتم به اطراف نگاه میکردم دیدم جونگ کوک اومده بدبخت شدم
_ تو اینجا چکار میکنی ( آروم )
= جونگ کوک سلام خوبی
_ سلام ممنون تو خوبی تولدت مبارک جنی
= متشکر
+ جونگ کوک ( آروم )
_ باهام حرف نزن راه بیوفت بریم خونه
+ ولی
_ بریم
+ باش بریم اول از جنی خداحافظی کنیم
_ اوفف باش
+ جنی ما میریم دیگه امیدوارم ۱۲۰ ساله بشی
_ تولدت هم مبارک
= چقدر زود جونگ کوک تو تازه اومدی
_ باید بریم کار دارم
= اوکی موفق باشی
_ همچنین خدافظ
+ خدافظ
= خدافظ مراقب باشید تو جاده ( مثل ایرانی ها )
_ اوک
+ جونگ کوک
_ ساکت
+ببخشید
_ مگه نگفتم ساکت
( رسیدن خونه )
+ جونگ کوک منو ببخش اخه تو نیستی من تنهام
_ اوک اشکال نداره
+ از دستم دلخور نیستی
_ نه بخواب
تماممممممم
فیک جدید تو راه هست خفننننن
حمایت کنید
❌ هشدار ❌
این داستان تخیلی.
خدافظ❤️
#جونگکوک #سناریو #داستان #bts #ارمی
P3
( آخر )
_ همین که گفتم نمیری
+برو بابا
_ نمیرم مامان
+ بچه پرو ( رفت تو اتاق )
ات ویو
من میرم تولد فردا هست جونگ کوک هم که نیستش پس میرم اون از کجا میخواد بفهمه
( فردا )
+ صبح فهمیدم جونگ کوک رفت تا ساعت هشت خوابیدم بعد بلند شدم رفتم یه دوش ۲۳ مینی گرفتم بعد روتین روزانمو انجام دادم بعد هم رفتم صبحانه خوردم حالا وقت انتخاب لباسه یه لباس انتخاب کردم بعد موهام رو خشک کردم یه میکاب سبک کردم موهام هم گوجه ای بستم تمام این کار ها تا ساعت ۱۲ طول کشید تولد جنی از ساعت ۱:۵ شروع میشه تا ۵:۹ دیگه خیلی بخوام بمونم تا ۶:۵۸ میمونم خب بریم
جونگ کوکویو
امروز کار ها زیاد سنگین نبود تصمیم گرفتم زود برم خونه ساعت ۳ رسیدم خونه
_ ات ات ( اتاق ها رو گشت )
_ خانم ات کجاست
& ایشون رفتن
_ کجا
& نمیدونم ولی با لباس مهمونی رفتن
_ اففف باشه برو
+ خیلی خوشمیگذره تولد زیاد لاکچری نبود چون جنی از بریز بپاش خوشش نمیاد
_ حتما رفته تولد جنی چرا حرف گوش نمیکنه رسیدم باغ جنی رفتم تو دیدم یه دختره ای با جنی حرف میزنه شبیه ات بود یکم که دقت کردم دیدم اره خودشه
+ داشتم به اطراف نگاه میکردم دیدم جونگ کوک اومده بدبخت شدم
_ تو اینجا چکار میکنی ( آروم )
= جونگ کوک سلام خوبی
_ سلام ممنون تو خوبی تولدت مبارک جنی
= متشکر
+ جونگ کوک ( آروم )
_ باهام حرف نزن راه بیوفت بریم خونه
+ ولی
_ بریم
+ باش بریم اول از جنی خداحافظی کنیم
_ اوفف باش
+ جنی ما میریم دیگه امیدوارم ۱۲۰ ساله بشی
_ تولدت هم مبارک
= چقدر زود جونگ کوک تو تازه اومدی
_ باید بریم کار دارم
= اوکی موفق باشی
_ همچنین خدافظ
+ خدافظ
= خدافظ مراقب باشید تو جاده ( مثل ایرانی ها )
_ اوک
+ جونگ کوک
_ ساکت
+ببخشید
_ مگه نگفتم ساکت
( رسیدن خونه )
+ جونگ کوک منو ببخش اخه تو نیستی من تنهام
_ اوک اشکال نداره
+ از دستم دلخور نیستی
_ نه بخواب
تماممممممم
فیک جدید تو راه هست خفننننن
حمایت کنید
❌ هشدار ❌
این داستان تخیلی.
خدافظ❤️
#جونگکوک #سناریو #داستان #bts #ارمی
۵.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.