پارت 1
لایک و فالو
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از زبان آیانه
از خواب بیدار شدم نور خورشید کل اتاقمو پشونده بود صدای جذاب و آرامش بخشه کبوتر ها و حتی با اینکه روز اول مدرسه بود ولی بازم دوس داشتم
البته مدرسه ی نینجا ها
سریع از روی تخت اومدم پایین و رفتم مسواک بزنم و کارای لازم رو انجام بدم ....
ساعت ۵ و نیم صبح شد صبحانه رو خوردم و آماده شدم ب بولیز کوتاه بنفش با ی شلوار جذب تقریبا کوتاه ک ب رنگ آبی بود پوشیدم و رفتم دم در.....
کفشم ک بفنش بود رو پوشیدم و راه افتادم ...
تو راه همه چی آروم بود تا ی دختره ی مو صورتی بم خورد و دوتامون افتادیم زدیم
بلند شدمو و اونم بلند کردم...
آیانه: حالت خوبه؟
ساکورا : عو ببخشید ک خوردم بت ...راستی اسم من ساکوراعه
آیانه: منم آیانه هستم
ساکورا : خوشبختم .... ببخشید ولی دیرم شده بابد برم
آیانه: ساعت چنده؟
ساکورا همینجور ک داشت میدوید داد زد ۵ و ۵۵ دقیقه
چند ثانیه تو شک بودم و بعد ک ب خودم اومدم منم مثل همون دختر تا دم در مدرسه ی نینجایی دویدم...
داشتم میدویدم و چشمام رو بسته بودم ک ب کسی برخورد کردم اما قبل اینکه بخورم زمین اون منو از کمر گرفت ... صورت هامون با هم فاصله داشت ولی تقریبا حس عجیبی داشتم
چشمام رو باز کردم و دیدم ک ی پسر جذاب با موهای آبی تیره و چهره ی خاصی منو گرفته
وقتی ب خودم اومدم از بغلش اومدم بیرون و گفتم:...
آیانه: ب.ببخشید
از زبان ساسکه
تقریبا واسه ی کلاس دیرم شده بود چرا باید بخاطر اون ناروتو احمق دیر کنم اخه؟
تو همین فکر بودم ک ی جسم تقریبا سنگینی باهام برخورد کرد
از روی موهای بلندش فهمیدم ک دختره
سریع برگشتم و اونو از کمر گرفتم
تو اون شرایط محو زیباییش شده بودم ...چ جذاب ...موهای بلند مشکی ... چشم های مشکی.... رنگ مشکی خیلی جذابه ولی کمه معمولا همه رنگ چشماشون قهوه ایه تیرس ولی این کاملا مشکیه....تا ب خودش اومد سریع از بغلم اومد بیرون و گفت:...
آیانه: ب.ببخشید
ساسکه : مراقب باش
وای خدا چرا این جوری حرف زدم
وارد کلاس شدیم*(خلاصه کنم)
زنگ خورد و همه از کلاس خارج شدیم فقط من مونده بودم و اون دختره جون خودش رو سر کلاس ب عنوان دانش آموز جدید معرفی کرده بود میشناختمش اسمش آیانس
رفتم جلوش نگام کرد
وقتی نگام کرد ی حس عجیبی داشتم ولی با چهره ی پوکر گفتم: ...
ساسکه : آیانه جلو چشات رو ببین اینکه خوردی ب من اهمیتی نداره اما نباید با اون شدت ب کسی برخورد کنی
از زبان آیانه:
وقتی این جمله رو گفت از استرس مردم...خدایااا این جه حس عجیبیهههه آخه من دارم .. فک کنم .. ع.ش.ق.
آیانه: چطور مگا؟ فک نمیکنم ب حال کسی فرق داشته باشه ک من چم میشه
با خودم گفتم شاید احساسم دو طرفه باشه و از روی غیرت این حرفو زوه باشه ولی جوابش:...
ساسکه: اگه برای ی نفر فرق کنه چی؟
آیانه: مثلا کی؟
ساسکه : ....
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از زبان آیانه
از خواب بیدار شدم نور خورشید کل اتاقمو پشونده بود صدای جذاب و آرامش بخشه کبوتر ها و حتی با اینکه روز اول مدرسه بود ولی بازم دوس داشتم
البته مدرسه ی نینجا ها
سریع از روی تخت اومدم پایین و رفتم مسواک بزنم و کارای لازم رو انجام بدم ....
ساعت ۵ و نیم صبح شد صبحانه رو خوردم و آماده شدم ب بولیز کوتاه بنفش با ی شلوار جذب تقریبا کوتاه ک ب رنگ آبی بود پوشیدم و رفتم دم در.....
کفشم ک بفنش بود رو پوشیدم و راه افتادم ...
تو راه همه چی آروم بود تا ی دختره ی مو صورتی بم خورد و دوتامون افتادیم زدیم
بلند شدمو و اونم بلند کردم...
آیانه: حالت خوبه؟
ساکورا : عو ببخشید ک خوردم بت ...راستی اسم من ساکوراعه
آیانه: منم آیانه هستم
ساکورا : خوشبختم .... ببخشید ولی دیرم شده بابد برم
آیانه: ساعت چنده؟
ساکورا همینجور ک داشت میدوید داد زد ۵ و ۵۵ دقیقه
چند ثانیه تو شک بودم و بعد ک ب خودم اومدم منم مثل همون دختر تا دم در مدرسه ی نینجایی دویدم...
داشتم میدویدم و چشمام رو بسته بودم ک ب کسی برخورد کردم اما قبل اینکه بخورم زمین اون منو از کمر گرفت ... صورت هامون با هم فاصله داشت ولی تقریبا حس عجیبی داشتم
چشمام رو باز کردم و دیدم ک ی پسر جذاب با موهای آبی تیره و چهره ی خاصی منو گرفته
وقتی ب خودم اومدم از بغلش اومدم بیرون و گفتم:...
آیانه: ب.ببخشید
از زبان ساسکه
تقریبا واسه ی کلاس دیرم شده بود چرا باید بخاطر اون ناروتو احمق دیر کنم اخه؟
تو همین فکر بودم ک ی جسم تقریبا سنگینی باهام برخورد کرد
از روی موهای بلندش فهمیدم ک دختره
سریع برگشتم و اونو از کمر گرفتم
تو اون شرایط محو زیباییش شده بودم ...چ جذاب ...موهای بلند مشکی ... چشم های مشکی.... رنگ مشکی خیلی جذابه ولی کمه معمولا همه رنگ چشماشون قهوه ایه تیرس ولی این کاملا مشکیه....تا ب خودش اومد سریع از بغلم اومد بیرون و گفت:...
آیانه: ب.ببخشید
ساسکه : مراقب باش
وای خدا چرا این جوری حرف زدم
وارد کلاس شدیم*(خلاصه کنم)
زنگ خورد و همه از کلاس خارج شدیم فقط من مونده بودم و اون دختره جون خودش رو سر کلاس ب عنوان دانش آموز جدید معرفی کرده بود میشناختمش اسمش آیانس
رفتم جلوش نگام کرد
وقتی نگام کرد ی حس عجیبی داشتم ولی با چهره ی پوکر گفتم: ...
ساسکه : آیانه جلو چشات رو ببین اینکه خوردی ب من اهمیتی نداره اما نباید با اون شدت ب کسی برخورد کنی
از زبان آیانه:
وقتی این جمله رو گفت از استرس مردم...خدایااا این جه حس عجیبیهههه آخه من دارم .. فک کنم .. ع.ش.ق.
آیانه: چطور مگا؟ فک نمیکنم ب حال کسی فرق داشته باشه ک من چم میشه
با خودم گفتم شاید احساسم دو طرفه باشه و از روی غیرت این حرفو زوه باشه ولی جوابش:...
ساسکه: اگه برای ی نفر فرق کنه چی؟
آیانه: مثلا کی؟
ساسکه : ....
۷.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.