سفر به گذشته پارت 6
ببخشید بابت تاخیر حالم خوب نبود بریم سراغ داستان
طبیب ملکه رو معاینه کرد و گفت
طبیب: تبریک میگم شما باردارید
+تعجب
-واقعا؟
طبیب: بله (خوشحال)
طبیب رفت و ملکه و پادشاه با خوشحالی به هم نگاه کردن
+من حاملم باورم نمیشه
-خنده خیلی خوشحالم
و عاشقانه همو بوسیدن
هفت ماه بعد
این هفت ماه کوک خیلی مواظبم بود تا اتفاقی برام نیوفته همه از شنیدن این خبر خیلی خوشحالن و بچمونم پسره......
ببخشید کم بود زیاد هنوز خوب نشدم که براتون کلی بنویسم شرمنده
شرایط بعد
۶کامنت
۸لایک
طبیب ملکه رو معاینه کرد و گفت
طبیب: تبریک میگم شما باردارید
+تعجب
-واقعا؟
طبیب: بله (خوشحال)
طبیب رفت و ملکه و پادشاه با خوشحالی به هم نگاه کردن
+من حاملم باورم نمیشه
-خنده خیلی خوشحالم
و عاشقانه همو بوسیدن
هفت ماه بعد
این هفت ماه کوک خیلی مواظبم بود تا اتفاقی برام نیوفته همه از شنیدن این خبر خیلی خوشحالن و بچمونم پسره......
ببخشید کم بود زیاد هنوز خوب نشدم که براتون کلی بنویسم شرمنده
شرایط بعد
۶کامنت
۸لایک
۵.۴k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.