تک پارتی کوک:)
♡تولد سرد و گرم♡
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
<ویو هانول>
۱سالی میشع کع منو کوک ازدواج کردیم
و عاشق همدیگع ایم
من فردا تولدمع و والله دروغ چرا؟انتظار زیادی از کوک دارم😂
شروع داستان:
اوپس ساعت۲ عهههه کوک ساعت ۳ میاااد
رفتم کلی به خودم رسیدم (عکس لباساش و میکاپشو میزارم) عطر زدم خونرو امادع کردم و دینگ دونگ کوک از راه رسید🙂
رفتم در و باز کردم ولی کوک خعیلی سرد بود
ویو کوک:
امروز باید سرد باشم تا شب سوپرایزمو نشون بدم بش هیچوق احساساتم به هانول عوض نمیشع فق میخوام براش یه نمایش اجرا کنم کع باید سرد باشم تا سوپرایزش کنمم🙂✨️شب احساساتم فوران خواهد شد😂🤙
ویو هانول:
هییم یه کاسع ای زیر نیم کاسس رفتم از پبرسم چش شدع وا
(_هانول +کوک)
_جونگکوکا یادت نیس امروز چه روزیع؟
+ارع خیلی دوسش دارم مبارکع مبارکع
_هوفف خیالم راحت شدا
+یه دیقع دیقع ها چی میگی مگع نمیبینی دارم با تلفن حرف میزنم چته؟
_هیچی برو به تلفنات برس😒
+اومدم اومدم اره داشتم میگفتم کع...
و رفت اتاقو درو کوبید ای امروز چشع؟
رفتم در اتاقو زدم و رفتم تو
_هی امروز چیشدع یادت نیس؟
+یادمع گفتی یروز بریم قشنگ خرید کنیم منم بع جیمین گفتم برین ۲ تایی خرید اونم هرچقد بگردع سیر نمیشع برو دیگع اومد
_یا
+زهرمار دیع برو اح
ویو جیمین:
منو هانول سلیقه ی خریدمون عین همع بخاطر همین برا سوپرایز کوک من اومدم با هانول بریم خرید [پرش زمانی] هوفففف بالاخرع تموم شد هوففففففففففففففففففف تموم نمیشد کع هیف تولدشع وگرنع...(یعنی مدیونین بهم اگع بد فکر کنین😂✨️)موقع رفتن رفتیم بع جایی کع کوک میخواست سوپرایزش کنع
(÷جیمین @هانول) [تنها جایی کع ریاضی بع دردم میخورع😂]
÷اومم هانول امروز کوک بات سرد شدع نع؟
@هوم از کجا فهمیدی؟
÷اخع امروز با ماعم سرد بود
@نمیدونم چش شدع اخع کوک از اوناش نی
÷میخوام بریم یع جایی کع از ...
طبق نقشع ته با یع شماره ی جدید زنگ زد بع
هانول
ویو تهیونگ:
سلام بانوی جوان
یا بیا بع این ادرس یا کوک جونت میمیرع😂
(ادرس)
ویو هانول:
جیمین شی زود باش بع این ادرس برو بدو
÷اوهوم
رسیدیم بع اونجا
امروز گوه ترین روز تولدم بود
بغضم گرفت و کوک رو صدا زدم
کوووووک کووکککک کجاییی
ته:اون اینجاست و منو برد بالا....(ته نقاب دارع و صداشو با اون دستگاها تغییر دادع)
کوک:سوپرایز!
اونجا...اونجا خعیلی خوشگل بود از خوشگلم خوشگل تر (عکس سالونو میزارم)
پریدم بغل کوک و یهو اون مرده نقابشو زد بالا
ته:سوپرایزی دیگرر😂همه اینا نقشع بود کوکم بخاطر نقشه سرد شدع بود بات😂
جشنو گرفتیم
درستع کع میگن زود قضاوت نکنین بهترین تولد بود از حق نگذریم جیمینم در حد مرگ تو بازار چرخوندمش😂
💚🌿قصه ی ما به سر رسید...💚🌿
💚🌿کلاغه اپارتمان خرید😂🤟💚🌿
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
<ویو هانول>
۱سالی میشع کع منو کوک ازدواج کردیم
و عاشق همدیگع ایم
من فردا تولدمع و والله دروغ چرا؟انتظار زیادی از کوک دارم😂
شروع داستان:
اوپس ساعت۲ عهههه کوک ساعت ۳ میاااد
رفتم کلی به خودم رسیدم (عکس لباساش و میکاپشو میزارم) عطر زدم خونرو امادع کردم و دینگ دونگ کوک از راه رسید🙂
رفتم در و باز کردم ولی کوک خعیلی سرد بود
ویو کوک:
امروز باید سرد باشم تا شب سوپرایزمو نشون بدم بش هیچوق احساساتم به هانول عوض نمیشع فق میخوام براش یه نمایش اجرا کنم کع باید سرد باشم تا سوپرایزش کنمم🙂✨️شب احساساتم فوران خواهد شد😂🤙
ویو هانول:
هییم یه کاسع ای زیر نیم کاسس رفتم از پبرسم چش شدع وا
(_هانول +کوک)
_جونگکوکا یادت نیس امروز چه روزیع؟
+ارع خیلی دوسش دارم مبارکع مبارکع
_هوفف خیالم راحت شدا
+یه دیقع دیقع ها چی میگی مگع نمیبینی دارم با تلفن حرف میزنم چته؟
_هیچی برو به تلفنات برس😒
+اومدم اومدم اره داشتم میگفتم کع...
و رفت اتاقو درو کوبید ای امروز چشع؟
رفتم در اتاقو زدم و رفتم تو
_هی امروز چیشدع یادت نیس؟
+یادمع گفتی یروز بریم قشنگ خرید کنیم منم بع جیمین گفتم برین ۲ تایی خرید اونم هرچقد بگردع سیر نمیشع برو دیگع اومد
_یا
+زهرمار دیع برو اح
ویو جیمین:
منو هانول سلیقه ی خریدمون عین همع بخاطر همین برا سوپرایز کوک من اومدم با هانول بریم خرید [پرش زمانی] هوفففف بالاخرع تموم شد هوففففففففففففففففففف تموم نمیشد کع هیف تولدشع وگرنع...(یعنی مدیونین بهم اگع بد فکر کنین😂✨️)موقع رفتن رفتیم بع جایی کع کوک میخواست سوپرایزش کنع
(÷جیمین @هانول) [تنها جایی کع ریاضی بع دردم میخورع😂]
÷اومم هانول امروز کوک بات سرد شدع نع؟
@هوم از کجا فهمیدی؟
÷اخع امروز با ماعم سرد بود
@نمیدونم چش شدع اخع کوک از اوناش نی
÷میخوام بریم یع جایی کع از ...
طبق نقشع ته با یع شماره ی جدید زنگ زد بع
هانول
ویو تهیونگ:
سلام بانوی جوان
یا بیا بع این ادرس یا کوک جونت میمیرع😂
(ادرس)
ویو هانول:
جیمین شی زود باش بع این ادرس برو بدو
÷اوهوم
رسیدیم بع اونجا
امروز گوه ترین روز تولدم بود
بغضم گرفت و کوک رو صدا زدم
کوووووک کووکککک کجاییی
ته:اون اینجاست و منو برد بالا....(ته نقاب دارع و صداشو با اون دستگاها تغییر دادع)
کوک:سوپرایز!
اونجا...اونجا خعیلی خوشگل بود از خوشگلم خوشگل تر (عکس سالونو میزارم)
پریدم بغل کوک و یهو اون مرده نقابشو زد بالا
ته:سوپرایزی دیگرر😂همه اینا نقشع بود کوکم بخاطر نقشه سرد شدع بود بات😂
جشنو گرفتیم
درستع کع میگن زود قضاوت نکنین بهترین تولد بود از حق نگذریم جیمینم در حد مرگ تو بازار چرخوندمش😂
💚🌿قصه ی ما به سر رسید...💚🌿
💚🌿کلاغه اپارتمان خرید😂🤟💚🌿
۳.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.