رز سیاه جادویی☆... P=9
ا.ت=(همه چیز ناگهان تاریک شد...وقتی چشمام و باز کردم تو یه کلبه کوچیک رو یه تخت کنار دیوار بودم و خبری از جانا نبود...یه خانم میانسال با رنگ پوست مایل به سبز که مشخص بود انسان نیست بعد از اینکه دید بهوش اومدم ،اومد پیشم...)
رونا=سلام تازه وارد...
ا.ت=م..من کجام؟جانا کجاست!؟
رونا=اسم من رونا هست و من تو رو وسط جنگل بیهوش پیدا کردم اما کسی جز تو اونجا نبود...احتمالا دوستت به یه قلمرو دیگه تبعید شده...
ا.ت=یه قلمرو دیگه؟
رونا=بله! شهر سیاه شامل دو قلمرو مهمه! خون آشام ها و گرگینه ها... احتمالا جانا به قلمرو گرگینه ها تبعید شده...
ا.ت=من میرم...باید جانا رو پیدا کنم!
(رونا دست ا.ت رو گرفت)
رونا=صبر کن نمیتونی بری! این دو قلمرو با هم دشمن هستند ضمنا همونطور که الان تو یه خون آشامی دوستتم الان تبدیل به گرگینه شده! نميتونی به این راحتی ها پیداش کنی!
ا.ت=چی!...من... یه خون آشام شدم؟
(تو آینه به خودم نگاه کردم...تغییرات جزئی در ظاهرم داشتم اما دندون های نیشم به خوبی خودنمایی میکرد...)
رونا=سلام تازه وارد...
ا.ت=م..من کجام؟جانا کجاست!؟
رونا=اسم من رونا هست و من تو رو وسط جنگل بیهوش پیدا کردم اما کسی جز تو اونجا نبود...احتمالا دوستت به یه قلمرو دیگه تبعید شده...
ا.ت=یه قلمرو دیگه؟
رونا=بله! شهر سیاه شامل دو قلمرو مهمه! خون آشام ها و گرگینه ها... احتمالا جانا به قلمرو گرگینه ها تبعید شده...
ا.ت=من میرم...باید جانا رو پیدا کنم!
(رونا دست ا.ت رو گرفت)
رونا=صبر کن نمیتونی بری! این دو قلمرو با هم دشمن هستند ضمنا همونطور که الان تو یه خون آشامی دوستتم الان تبدیل به گرگینه شده! نميتونی به این راحتی ها پیداش کنی!
ا.ت=چی!...من... یه خون آشام شدم؟
(تو آینه به خودم نگاه کردم...تغییرات جزئی در ظاهرم داشتم اما دندون های نیشم به خوبی خودنمایی میکرد...)
۷.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.