پارت ۱۲۸ رمان تقاص
رفتیم بیرون رفتیم جلو در خونه گفتم
_چیشد
اتوسا: اینو نگا
یه دختر بچه میخورد ۱ سالش باشه جلو در تو یه سبد بود چشاش هم رنگی بود بردیمش تو خونه گفتم
_ارسلان نگهش داریم اینو
اتوسا: نه ما نگهش میداریم
پانیذ: چرا
اتوسا: چشاش رنگی به بابا امیرش رفته
متین: خدا چه گوگول
_چیشد
اتوسا: اینو نگا
یه دختر بچه میخورد ۱ سالش باشه جلو در تو یه سبد بود چشاش هم رنگی بود بردیمش تو خونه گفتم
_ارسلان نگهش داریم اینو
اتوسا: نه ما نگهش میداریم
پانیذ: چرا
اتوسا: چشاش رنگی به بابا امیرش رفته
متین: خدا چه گوگول
۹.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۰