•من زودترعاشقت شدم♡
•منزودترعاشقتشدم♡
•p8
بونا:خب فردا قراره رئیس بره یه قرارداد ببنده توعم اماده باید باهاش بری!گفتم:یعنی چییی؟بونا:هیشششش!با داد گفتم:یعنی چی هیش؟به زور منو اورده اینجا الکی الکی و یهویی میگه بیا برام کار کن؟ نخیر!مگه شهر هرته؟؟؟دستم و گرفته بود همش میگفت اروم باشم .بلند شدم و در و باز کردم که با صورت خشن همون جئونه مواجه شدم!قشنگ یه نیم پریدم عقب!که اون با یه قدم اون نیم متر رو طی کرد!با همون صورت عصبی روم خم شد!با صدایی که معلوم بود داره سعی میکنه خیلی بالا نبرتش گفت:اره!شهر هرته!توعم باید برام کار کنی!دفعه ی آخرتم باشه توی خونه من صداتو میبری بالا!نفسای داغش داشت پوستمو میسوزوند!ازم فاصله گرفت و میخواست بره که گفتم:تو دیوونه ای!که با همون نگاه ترسناکش برگشت:اره!من دیوونم!فکم داشت زمینو حس میکرد!گفتم الان میاد دوباره میخوابونه تو دهم!داشتم از حرص منفجر میشدم!واسه ی چی باید یه آدم انقدر حرص ادمو دراره؟؟؟رفت!چشمامو با حرص بستم و با نفسای عمیقی که میکشیدم سعی داشتم جیغ نکشم!بونا اومد طرفم و گفت:دیدی بهت گفتم.حالا برو استراحت کن که فردا قرار باهاش بری!......
•p8
بونا:خب فردا قراره رئیس بره یه قرارداد ببنده توعم اماده باید باهاش بری!گفتم:یعنی چییی؟بونا:هیشششش!با داد گفتم:یعنی چی هیش؟به زور منو اورده اینجا الکی الکی و یهویی میگه بیا برام کار کن؟ نخیر!مگه شهر هرته؟؟؟دستم و گرفته بود همش میگفت اروم باشم .بلند شدم و در و باز کردم که با صورت خشن همون جئونه مواجه شدم!قشنگ یه نیم پریدم عقب!که اون با یه قدم اون نیم متر رو طی کرد!با همون صورت عصبی روم خم شد!با صدایی که معلوم بود داره سعی میکنه خیلی بالا نبرتش گفت:اره!شهر هرته!توعم باید برام کار کنی!دفعه ی آخرتم باشه توی خونه من صداتو میبری بالا!نفسای داغش داشت پوستمو میسوزوند!ازم فاصله گرفت و میخواست بره که گفتم:تو دیوونه ای!که با همون نگاه ترسناکش برگشت:اره!من دیوونم!فکم داشت زمینو حس میکرد!گفتم الان میاد دوباره میخوابونه تو دهم!داشتم از حرص منفجر میشدم!واسه ی چی باید یه آدم انقدر حرص ادمو دراره؟؟؟رفت!چشمامو با حرص بستم و با نفسای عمیقی که میکشیدم سعی داشتم جیغ نکشم!بونا اومد طرفم و گفت:دیدی بهت گفتم.حالا برو استراحت کن که فردا قرار باهاش بری!......
۹.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.