قلبم شده کیسه بوکست❤️🩹🫀👊🏻
قلبم شده کیسه بوکست❤️🩹🫀👊🏻
𝑷𝒂𝒓𝒕𝟐
_ _ _ _ _ _ _ _
"جیهوپ"
به کوک نگاهی کردم در و باز کرد و رفت تو خونه.
منم از کوچه ایی که مثل روح کوک سیاه و تاریک بود رفتم بیرون...
مطمئنم قراره حرص سگیش رو روی ات خالی کنه.
هوف زندگیشون به گند کشیده شده. تنها چیزی که خوشحال کننده ست اینه ک بچه ایی ندارن که تو درد این پدر مادر بسوزه...
"ات"
صدای باز شدن در اومد رفتم سمت پذیرایی که دیدم کوک ساکشو انداخته رو دوشش رفت لش کرد رو کاناپه مشکی که مثل روحش بود.
رنگش به سفیدی میزد.
خواستم از حالش بپرسم اما چه فایده قراره یه دعوا بیوفته
رفتم تو آشپزخونه و ماگ مشکی رنگش که به انگلیسی روش نوشته شده بود"کوک" رو برداشتم توش شیر داغ ریختم تا یکم بخوره آخه دیروز گلوش درد میکرد
شاید گلوش خوب بشه.
بردم گذاشتم جلوش روی میز و نشستم
بازم دل بیصاحب موندم طاقت نداشت پرسیدم
♤خوبی؟
آب دهنشو قورت داد و بهم نگاه کرد دستی لای موهاش کشید و گفت:
+هوم...احوالت چطوره؟
شوکه از اینکه حالم و پرسیده لب زدم:
♤خوبم......ولی تو خوب نیستی انگار!
+نه اوکیم
از جاش بلند شد رفت سمت اشپزخونه. اما وسط راه خم شد و دستشوگذاشت رو دنده هاش
دویدم سمتش و گفتم
♤اتفاقی افتاده...زنگ بزنم اورژانس.
رگ های پیشونیش از دردی که معلوم بود زیاده برجسته شده بود.
+نه...نه.
♤ول...
نذاشت ادامه حرفم رو بزنم و بلند داد زد
+د میگم نه یعنی نه دیه گیر دادی اَه
بغض گلوم و چنگ زد ولی گفتم
♤باشه باش
خواستم کمکش کنم که...
____________
سلام سلام سها اومده با خودش فیک آورده دل همه ارمی هارو برده...
خوف باید بگم که این یه چندپارتی بود که خیلی تو ذهنم بود و میخواستم بنویسمش...
دلم براتون تنگ شده بود:)
شما چی؟
نظرات و فول کنید پستمون ویو بخوره
لایکم اون گلب و گیرمیزی میکنی😂❤️
𝑷𝒂𝒓𝒕𝟐
_ _ _ _ _ _ _ _
"جیهوپ"
به کوک نگاهی کردم در و باز کرد و رفت تو خونه.
منم از کوچه ایی که مثل روح کوک سیاه و تاریک بود رفتم بیرون...
مطمئنم قراره حرص سگیش رو روی ات خالی کنه.
هوف زندگیشون به گند کشیده شده. تنها چیزی که خوشحال کننده ست اینه ک بچه ایی ندارن که تو درد این پدر مادر بسوزه...
"ات"
صدای باز شدن در اومد رفتم سمت پذیرایی که دیدم کوک ساکشو انداخته رو دوشش رفت لش کرد رو کاناپه مشکی که مثل روحش بود.
رنگش به سفیدی میزد.
خواستم از حالش بپرسم اما چه فایده قراره یه دعوا بیوفته
رفتم تو آشپزخونه و ماگ مشکی رنگش که به انگلیسی روش نوشته شده بود"کوک" رو برداشتم توش شیر داغ ریختم تا یکم بخوره آخه دیروز گلوش درد میکرد
شاید گلوش خوب بشه.
بردم گذاشتم جلوش روی میز و نشستم
بازم دل بیصاحب موندم طاقت نداشت پرسیدم
♤خوبی؟
آب دهنشو قورت داد و بهم نگاه کرد دستی لای موهاش کشید و گفت:
+هوم...احوالت چطوره؟
شوکه از اینکه حالم و پرسیده لب زدم:
♤خوبم......ولی تو خوب نیستی انگار!
+نه اوکیم
از جاش بلند شد رفت سمت اشپزخونه. اما وسط راه خم شد و دستشوگذاشت رو دنده هاش
دویدم سمتش و گفتم
♤اتفاقی افتاده...زنگ بزنم اورژانس.
رگ های پیشونیش از دردی که معلوم بود زیاده برجسته شده بود.
+نه...نه.
♤ول...
نذاشت ادامه حرفم رو بزنم و بلند داد زد
+د میگم نه یعنی نه دیه گیر دادی اَه
بغض گلوم و چنگ زد ولی گفتم
♤باشه باش
خواستم کمکش کنم که...
____________
سلام سلام سها اومده با خودش فیک آورده دل همه ارمی هارو برده...
خوف باید بگم که این یه چندپارتی بود که خیلی تو ذهنم بود و میخواستم بنویسمش...
دلم براتون تنگ شده بود:)
شما چی؟
نظرات و فول کنید پستمون ویو بخوره
لایکم اون گلب و گیرمیزی میکنی😂❤️
۱۶.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.