"ازدواج اجباری"
"ازدواج اجباری"
پارت 15
ته: اما اینکه میترسم ا/ت دوسم نداشته باشه حتی اگه ی مدتم باهاش باشم..
جیهوپ: تهیونگ اخه کدوم دختری از تو خوشش نمیاد..بعدشم اگر اون الان ازت خوشش نیاد حتما بعد از ی مدت ازت خوشش میاد.
ته: اوممم
ویو ا/ت
رسیدم اونجایی که با تهیونگ قرار دارم.اما چرا یکی پیشش؟؟.
اروم نزدیکش شدم.
ته: عه بالاخره ا/ت هم اومد.
ا/ت: سلام تهیونگ خوبی؟*با تعجب*
ته: سلام ممنون.ا/ت ایشون جیهوپ دوست صمیمی منه و خیلی دوست داشت باهات اشنا بشه.
جیهوپ: سلام من جانگ هوسوک هستم که به من جیهوپ میگن.از دیدنتون خوبختم:)
ا/ت: منم لی ا/ت هستم از دیدنتون خوبختم.
وقتی که رسیدم پیش تهیونگ ی اقایی کنارش بود نزدیک کت شدم به تهیونگ سلام کردم بعد تهیونگ گفت که اون اقا دوست صمیمش جیهوپ. پسر خوبی بود تو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد یوجین بود.
ا/ت: تهیونگ شرمنده من باید جواب تلفن و بدم الان برمیگردم.
ته: باشه عزیزم برو.
ویو جیهوپ
ا/ت گوشیش زنگ خورد و رفت پیش تهیونگ نشسته بودم.ا/ت دختر خوب و مؤدبی بود از خوشم اومده بود خیلیم خوشگل بود..پس تهیونگ حق داره عاشقش بشه.
ته: جیهوپ از ا/ت خوشت اومد دختر خوبیه؟
جیهوپ: اره تهیونگ.ولی بنظرم بهتر نیست که بهش بگی زودتر؟!.
ته: چرا خودمم تو همین فکرم ولی بنظرم بهتر از علاقش مطمئن بشم بعد..
جیهوپ:ــــــــــ
ویو ا/ت
از جیهوپ خوشم اومده بود پسر باحالی بود..تلفنم تموم شد رفتم پیش تهیونگ و جیهوپ.
ته: ا/ت کی بود که بهت زنگ زد؟
ا/ت: خواهرم بود داره با جیمین میره بیرون از من هم خواست که باهاشون برم..
ته: الان میخوای بری؟
ا/ت: نه ساعت 7 برای شام میریم..
ته: اهان..جیمین کیه؟
ا/ت: دوست صمیمیه یوجین یعنی بهتر بخوام بگم دوست پسرش.تازه باهم قرار میزارن..
ته:ــــــــــــــــــــ
ا/ت: تهیونگ میشه تو هم بیای میخوام با یوجین اشنات کنم.
ته: شرمنده نمیتونم چون....
پارت 15
ته: اما اینکه میترسم ا/ت دوسم نداشته باشه حتی اگه ی مدتم باهاش باشم..
جیهوپ: تهیونگ اخه کدوم دختری از تو خوشش نمیاد..بعدشم اگر اون الان ازت خوشش نیاد حتما بعد از ی مدت ازت خوشش میاد.
ته: اوممم
ویو ا/ت
رسیدم اونجایی که با تهیونگ قرار دارم.اما چرا یکی پیشش؟؟.
اروم نزدیکش شدم.
ته: عه بالاخره ا/ت هم اومد.
ا/ت: سلام تهیونگ خوبی؟*با تعجب*
ته: سلام ممنون.ا/ت ایشون جیهوپ دوست صمیمی منه و خیلی دوست داشت باهات اشنا بشه.
جیهوپ: سلام من جانگ هوسوک هستم که به من جیهوپ میگن.از دیدنتون خوبختم:)
ا/ت: منم لی ا/ت هستم از دیدنتون خوبختم.
وقتی که رسیدم پیش تهیونگ ی اقایی کنارش بود نزدیک کت شدم به تهیونگ سلام کردم بعد تهیونگ گفت که اون اقا دوست صمیمش جیهوپ. پسر خوبی بود تو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد یوجین بود.
ا/ت: تهیونگ شرمنده من باید جواب تلفن و بدم الان برمیگردم.
ته: باشه عزیزم برو.
ویو جیهوپ
ا/ت گوشیش زنگ خورد و رفت پیش تهیونگ نشسته بودم.ا/ت دختر خوب و مؤدبی بود از خوشم اومده بود خیلیم خوشگل بود..پس تهیونگ حق داره عاشقش بشه.
ته: جیهوپ از ا/ت خوشت اومد دختر خوبیه؟
جیهوپ: اره تهیونگ.ولی بنظرم بهتر نیست که بهش بگی زودتر؟!.
ته: چرا خودمم تو همین فکرم ولی بنظرم بهتر از علاقش مطمئن بشم بعد..
جیهوپ:ــــــــــ
ویو ا/ت
از جیهوپ خوشم اومده بود پسر باحالی بود..تلفنم تموم شد رفتم پیش تهیونگ و جیهوپ.
ته: ا/ت کی بود که بهت زنگ زد؟
ا/ت: خواهرم بود داره با جیمین میره بیرون از من هم خواست که باهاشون برم..
ته: الان میخوای بری؟
ا/ت: نه ساعت 7 برای شام میریم..
ته: اهان..جیمین کیه؟
ا/ت: دوست صمیمیه یوجین یعنی بهتر بخوام بگم دوست پسرش.تازه باهم قرار میزارن..
ته:ــــــــــــــــــــ
ا/ت: تهیونگ میشه تو هم بیای میخوام با یوجین اشنات کنم.
ته: شرمنده نمیتونم چون....
۱۷.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.