پارت اول سناریوی هایتانی ها
⚠️ هر پارت قراره بخواتر نوع اون پارت عکسش عوض بشه پس مواظب باشید ، مثلا این پارت غمگینه عکسش هم غمگینه ولی خب در هر صورت عکس هر پارت از ران و ریندوعه ⚠️
ویو ا.ت
ا.ت : بلاخره تکالیفمو تموم کردم ، تو روح این ریاضی پدصک هیچیشو نمیفهممممممممممممممم ، اخه به من چه محیط ی استخر چقدر میشه
همینجوری تو حال و هوای خودم بودم و بعد از کلی غر غر تکالیفم تموم شد و رفتم انیمه ببینم ، ی شلوارک و ی نیم تنه تنم بود و انیمه رو گذاشتم ، موقع دیدن انیمه داشتم بخواتر مرگ اما گریه میکردم و حالم بد شده بود و رفتم ی لیوان اب بردارم و بخورم ، ابمو خوردم و چون گریه کرده بودم خوابم برد ، صبح بیدار شدم تا برم مدرسه ، تو راه ایسا بهترین دوستمو دیدم *
ا.ت : سلام السا * کرمو *
ایسا : مای هیرو اکادمی فصل ۸ رو دیدییییی
ا.ت : مگه فصل ۸ دارهههههه
ایسا : اره * خر ذوق *
ا.ت : خب به من * بی حال *
ایسا : چته چرا انقدر افسرده ای
ا.ت : اما چان مردددددد * گیه *
ایسا : اما کیه * بچم توکیو ریونجرزو ندیده🫣 *
* دوساعت با ایسا درد و دل کردین و زنگ علوم رفتید ازمایشگاه *
معلم : خب ا.ت ایسا میشه وسایلو از تو امباری بیارین
ا.ت : این الساس نه ایسا * خنده *
ایسا : زر میزنه
* رفتید تو امباری *
ایسا : این چیه
ا.ت : نمیدونم ولی بهتره بهش دست نزنی
ایسا : باشه
* ا.ت خودش دست زد و اشتباهی انداختش رو زمین و شکست ، فهمیدن مواد اتش زاست و مواد خوردت به سیم برق و سیم برق اتیش گرفت *
ایسا : گفتی دست نزنیمممممم
ا.ت : به من چه
ایسا : فقط بدو خاموشش کن * ترسیده *
* ا.ت متوجه شد ی کمد داره میوفته رو ایسا ، ایسا رو هول داد و کمد افتاد رو خودش ، ایسا جیق زد و گریش گرفت و بدو بدو رفت به معلم گفت ، ا.ت رو بردن بیمارستان ولی متاسفانه دیگه خیلی دیر بود چون ا.ت مرده بود *
ویو ا.ت
ا.ت : بلاخره تکالیفمو تموم کردم ، تو روح این ریاضی پدصک هیچیشو نمیفهممممممممممممممم ، اخه به من چه محیط ی استخر چقدر میشه
همینجوری تو حال و هوای خودم بودم و بعد از کلی غر غر تکالیفم تموم شد و رفتم انیمه ببینم ، ی شلوارک و ی نیم تنه تنم بود و انیمه رو گذاشتم ، موقع دیدن انیمه داشتم بخواتر مرگ اما گریه میکردم و حالم بد شده بود و رفتم ی لیوان اب بردارم و بخورم ، ابمو خوردم و چون گریه کرده بودم خوابم برد ، صبح بیدار شدم تا برم مدرسه ، تو راه ایسا بهترین دوستمو دیدم *
ا.ت : سلام السا * کرمو *
ایسا : مای هیرو اکادمی فصل ۸ رو دیدییییی
ا.ت : مگه فصل ۸ دارهههههه
ایسا : اره * خر ذوق *
ا.ت : خب به من * بی حال *
ایسا : چته چرا انقدر افسرده ای
ا.ت : اما چان مردددددد * گیه *
ایسا : اما کیه * بچم توکیو ریونجرزو ندیده🫣 *
* دوساعت با ایسا درد و دل کردین و زنگ علوم رفتید ازمایشگاه *
معلم : خب ا.ت ایسا میشه وسایلو از تو امباری بیارین
ا.ت : این الساس نه ایسا * خنده *
ایسا : زر میزنه
* رفتید تو امباری *
ایسا : این چیه
ا.ت : نمیدونم ولی بهتره بهش دست نزنی
ایسا : باشه
* ا.ت خودش دست زد و اشتباهی انداختش رو زمین و شکست ، فهمیدن مواد اتش زاست و مواد خوردت به سیم برق و سیم برق اتیش گرفت *
ایسا : گفتی دست نزنیمممممم
ا.ت : به من چه
ایسا : فقط بدو خاموشش کن * ترسیده *
* ا.ت متوجه شد ی کمد داره میوفته رو ایسا ، ایسا رو هول داد و کمد افتاد رو خودش ، ایسا جیق زد و گریش گرفت و بدو بدو رفت به معلم گفت ، ا.ت رو بردن بیمارستان ولی متاسفانه دیگه خیلی دیر بود چون ا.ت مرده بود *
۶.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.