پارت ¹³
پارت ¹³
جین لبخندی زد و گفت
×مطمئنا اون بالا جاش خوبه!
سوک هون نگاهی به ا،ت که اشک توی چشماش جمع شده بود کرد
میدونست دختر رو به روش چقدر خورد شده،قلب خودش چی؟پر میکشید برای یک لحظه چشیدن طعم لبهای اون دختر! ا.ت طاقت نیاورد و زد زیر گریه...اشکاش...نقطه ضعف پسر رو به روش...
×ا.ت چرا گریه میکنی!
+چیزی نیست فقط...فقط....یکم احساساتی شدم..
×سوک هون ا.ت رو ببر آب بزنه به صورتش
سوک هون لبخندی زد و دست ا.ت رو گرفت
سوک هون:دستشویی کجاست؟
+نمیخواد خودم میرم
سوک هون:جین تورو به من سپرده
+هوف باشه،اون وره
و باهم از پله ها بالا رفتن
و وارد دستشویی شدن
ا.ت بی توجه به فرد مقابلش سرش رو روی سینه ی پسر گذاشت و بیشتر گریه کرد
سوک هون :نوازش موهای ا.ت"همیشه سینم جای گریه هات بوده...تغییری نکردی ا.ت!
و پسر ماسکشو در آورد...چی داشت میدید؟پسری که شباهت عجیبی به تهیونگ داشت
+ت ...تهیونگ.....
تهیونگ چشمکی زد و گفت
+فسقلی من خیلی قوی شده!
ا.ت با چشمهای گرد و اشکی به تهیونگ نگاه کرد
+ت تو...ز..زنده...
-شششش،خیلی دلتنگتم!بزار عطرتو وارد ریه هام کنم
+من هنوز ت تو شوکم
-ببخشید که تنهات گذاشتم..
+تهیونگ توی نبودت نابود شدم...
-معذرت میخوام
پسر لباشو نزدیک لبهای ا.ت کرد و مشغول بوسیدنش شد
ا،ت مثل معتاد هایی که نیازمند مواد داشتن دست تهیونگو گرفت و محکمتر تهیونگ رو بوسید
+عوضی...*بوسه*..خیلی...*بوسه*....دوستت دارم!
جین لبخندی زد و گفت
×مطمئنا اون بالا جاش خوبه!
سوک هون نگاهی به ا،ت که اشک توی چشماش جمع شده بود کرد
میدونست دختر رو به روش چقدر خورد شده،قلب خودش چی؟پر میکشید برای یک لحظه چشیدن طعم لبهای اون دختر! ا.ت طاقت نیاورد و زد زیر گریه...اشکاش...نقطه ضعف پسر رو به روش...
×ا.ت چرا گریه میکنی!
+چیزی نیست فقط...فقط....یکم احساساتی شدم..
×سوک هون ا.ت رو ببر آب بزنه به صورتش
سوک هون لبخندی زد و دست ا.ت رو گرفت
سوک هون:دستشویی کجاست؟
+نمیخواد خودم میرم
سوک هون:جین تورو به من سپرده
+هوف باشه،اون وره
و باهم از پله ها بالا رفتن
و وارد دستشویی شدن
ا.ت بی توجه به فرد مقابلش سرش رو روی سینه ی پسر گذاشت و بیشتر گریه کرد
سوک هون :نوازش موهای ا.ت"همیشه سینم جای گریه هات بوده...تغییری نکردی ا.ت!
و پسر ماسکشو در آورد...چی داشت میدید؟پسری که شباهت عجیبی به تهیونگ داشت
+ت ...تهیونگ.....
تهیونگ چشمکی زد و گفت
+فسقلی من خیلی قوی شده!
ا.ت با چشمهای گرد و اشکی به تهیونگ نگاه کرد
+ت تو...ز..زنده...
-شششش،خیلی دلتنگتم!بزار عطرتو وارد ریه هام کنم
+من هنوز ت تو شوکم
-ببخشید که تنهات گذاشتم..
+تهیونگ توی نبودت نابود شدم...
-معذرت میخوام
پسر لباشو نزدیک لبهای ا.ت کرد و مشغول بوسیدنش شد
ا،ت مثل معتاد هایی که نیازمند مواد داشتن دست تهیونگو گرفت و محکمتر تهیونگ رو بوسید
+عوضی...*بوسه*..خیلی...*بوسه*....دوستت دارم!
۲.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.