فیک جیمین
عشق همیشگی
Part 9
ویو جیمین
دکتر اومد ولی با حرفی که زد چشام ۴ تا شد
$ایشون حامله هستن
₩چی چطور ممکنه(عصبی)
$من شمارو تنها میزارم
*این چطور ممکنه
_تقصیر من بود
₩یعنی چی(عصبی)
_(ماجرا رو تعریف میکنه)
₩...
_اقای کیم
*چرای جوابی نمیدی
₩وقتی بهوش اومد بهش میگیم و باید بچه رو سقط کنیم
_اخه چرا اون بچه ی منه
₩من به دخترم قول دادم که این ازدواج سریعا تموم شه و زود طلاق بگیرید اون دوس داره با کسی که دوسش داره ازدواج کنه
_اقای کیم من نمیدونم کی و کجا اما من ات و دوس دارم و دلم میخواد باهاش زندگی کنم
₩نظر دختر من برای من مهمه اگر اون قبول کنه من مشکلی ندارم
ویو جیمین
از اونجا رفتیم دعا میکردم که ات زندگی همیشگی با منو قبول کنه من به اون وابسته شدم دوست دارم هر لحظه پیشش باشم
پرش زمانی به فردا صب(۹:۳۰)
ویو ات
از خواب بیدار شدم دیشب چرا بیهوش شدم هنوز منگ بودم بلند شدم رفتم پایین بابام نشسته بود
+صبح بخیر
₩صب بخیر باید یه چیزی رو بهت بگم
+چیزی شده
₩من همه ی این اتفاقای اخیر رو فهمیدم و اینکه دلیل بیهوشی دیشب تو به خاطر حاملگیته
+چ...چ..چی( بغض و تعجب)
₩درسته تو حامله ای و پدرش نمیخواد بچشو سقط کنی
+اما من این بچرو نمیخوام (گریه)
₩پدرش میخواد
+اگرم به دنیا بیارمش خود پدرش باید بزرگش کنه
داشتم حرف میزنم که صدای جیمینو
_دوتامون باهم بزرگش میکنیم
+تو ... تو..تووووو(عصبیو گریه)
رفتم سمت جیمین و با میزدم به سینش و میگفتم
+همش... تقصیر ...توعه(عربده)
Part 9
ویو جیمین
دکتر اومد ولی با حرفی که زد چشام ۴ تا شد
$ایشون حامله هستن
₩چی چطور ممکنه(عصبی)
$من شمارو تنها میزارم
*این چطور ممکنه
_تقصیر من بود
₩یعنی چی(عصبی)
_(ماجرا رو تعریف میکنه)
₩...
_اقای کیم
*چرای جوابی نمیدی
₩وقتی بهوش اومد بهش میگیم و باید بچه رو سقط کنیم
_اخه چرا اون بچه ی منه
₩من به دخترم قول دادم که این ازدواج سریعا تموم شه و زود طلاق بگیرید اون دوس داره با کسی که دوسش داره ازدواج کنه
_اقای کیم من نمیدونم کی و کجا اما من ات و دوس دارم و دلم میخواد باهاش زندگی کنم
₩نظر دختر من برای من مهمه اگر اون قبول کنه من مشکلی ندارم
ویو جیمین
از اونجا رفتیم دعا میکردم که ات زندگی همیشگی با منو قبول کنه من به اون وابسته شدم دوست دارم هر لحظه پیشش باشم
پرش زمانی به فردا صب(۹:۳۰)
ویو ات
از خواب بیدار شدم دیشب چرا بیهوش شدم هنوز منگ بودم بلند شدم رفتم پایین بابام نشسته بود
+صبح بخیر
₩صب بخیر باید یه چیزی رو بهت بگم
+چیزی شده
₩من همه ی این اتفاقای اخیر رو فهمیدم و اینکه دلیل بیهوشی دیشب تو به خاطر حاملگیته
+چ...چ..چی( بغض و تعجب)
₩درسته تو حامله ای و پدرش نمیخواد بچشو سقط کنی
+اما من این بچرو نمیخوام (گریه)
₩پدرش میخواد
+اگرم به دنیا بیارمش خود پدرش باید بزرگش کنه
داشتم حرف میزنم که صدای جیمینو
_دوتامون باهم بزرگش میکنیم
+تو ... تو..تووووو(عصبیو گریه)
رفتم سمت جیمین و با میزدم به سینش و میگفتم
+همش... تقصیر ...توعه(عربده)
۴.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.