پارت ⁶
پارت ⁶
ا.ت بهت زده به رفتن اون مرد خیره شد
دهنش باز مونده بود و به طرز فوق کیوتی وایساده بود
÷خانوم؟
+الکس،آمار تک تک اعضای باند رو برام در بیار،از روز تولد و ریز ترین اطلاعات دربارشون،در ضمن،بیشتر توجهتو بزار روی کانگ سون وو،خیلی سریع باید برام بیاریش
÷چشم خانوم،تا امشب ردیفش میکنم
کلافه دستشو توی موهاش برد
+منظورش چی بود؟یعنی چی نزدیک ترین کسم بعد الکس جاسوسه؟
در همین فکر ها بود که گوشیش زنگ خورد
"مستر کیم"
لبخندی زد و جواب داد
×دارم با یه دخترپررو و لجباز حرف میزنم درسته؟
+بله جناب کیم سوکجین،با یه دختر پررو و لجباز حرف میزنید و البته جذاب
×میدونی،اگه جذاب نبودی به عنوان خواهرم نمیتونستم قبولت کنم ،به عنوان سگ جلو خونمون شایددد
+جیننننن
×باشه باشه،خوشحالم که انقدر زود سرپا شدی
+میخوام باند تهیونگو قوی تر کنم،نمیزارم کسی فراموشش کنه
×اینکه هنوزم دوسش داری واقعا با ارزشه
+لبخند"خب داداشی چرا زنگ زدی؟
×خواستم حال یه موش سمجو بپرسم
+اون موش سمج داره میگه حالش خوبه
که ناگهان صدای مردی از پشت گوشی اومد که انگار داشت گریه میکرد!
+جین؟اون صدای کیه؟
جین جلوی میکروفون گوشی رو گرفت و چیزی گفت
نامفهوم بود
×مجبورم برم ،بعدا میام خدافظ داداشی
+خدافظ "متعجب"
+اینا چی کشیدن؟
وارد اتاقش شد و لباس رنگی و کیوتی پوشید،موهاشو باز گذاشت و دوتا گیره ی فانتزی زد ساعتی رو بست
ا.ت بهت زده به رفتن اون مرد خیره شد
دهنش باز مونده بود و به طرز فوق کیوتی وایساده بود
÷خانوم؟
+الکس،آمار تک تک اعضای باند رو برام در بیار،از روز تولد و ریز ترین اطلاعات دربارشون،در ضمن،بیشتر توجهتو بزار روی کانگ سون وو،خیلی سریع باید برام بیاریش
÷چشم خانوم،تا امشب ردیفش میکنم
کلافه دستشو توی موهاش برد
+منظورش چی بود؟یعنی چی نزدیک ترین کسم بعد الکس جاسوسه؟
در همین فکر ها بود که گوشیش زنگ خورد
"مستر کیم"
لبخندی زد و جواب داد
×دارم با یه دخترپررو و لجباز حرف میزنم درسته؟
+بله جناب کیم سوکجین،با یه دختر پررو و لجباز حرف میزنید و البته جذاب
×میدونی،اگه جذاب نبودی به عنوان خواهرم نمیتونستم قبولت کنم ،به عنوان سگ جلو خونمون شایددد
+جیننننن
×باشه باشه،خوشحالم که انقدر زود سرپا شدی
+میخوام باند تهیونگو قوی تر کنم،نمیزارم کسی فراموشش کنه
×اینکه هنوزم دوسش داری واقعا با ارزشه
+لبخند"خب داداشی چرا زنگ زدی؟
×خواستم حال یه موش سمجو بپرسم
+اون موش سمج داره میگه حالش خوبه
که ناگهان صدای مردی از پشت گوشی اومد که انگار داشت گریه میکرد!
+جین؟اون صدای کیه؟
جین جلوی میکروفون گوشی رو گرفت و چیزی گفت
نامفهوم بود
×مجبورم برم ،بعدا میام خدافظ داداشی
+خدافظ "متعجب"
+اینا چی کشیدن؟
وارد اتاقش شد و لباس رنگی و کیوتی پوشید،موهاشو باز گذاشت و دوتا گیره ی فانتزی زد ساعتی رو بست
۱.۸k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.