دوست قدیمی p3
منم رفتم و دوتا اب معدنی کوچیک برداشتم و حسابشون کردم و امدم بیرون
از فرودگاه خارج شدم و منتظر شدم تاکسی برسه تو همون موقع هم یک اب معدنی برداشتم تا درشو باز کنم
چقدرم سفته ، باز نمیشه لعنتی
همینطور که در تلاش بودم تا در بطری رو باز کنم ، دستی روی شونم نشست
کلافه برگشتم تا ببینم صاحب دست کیه ، که دیدم همون کسیه که داخل هواپیما بیدارم کرده بود
چه لبخندی هم داره ، جر نخوره دهنت ...
(میتونم کمکتون کنم ؟)
الان فقط امده همینو بگه ؟ انقدر ضایع داشتم درش رو باز میکردم ؟
(اوه سلام ، نه خیلی ممنون)
(اما اینطور بنظر نمیاد)
یه نگاه به بطری کردم و یه نگاه به اون
خنده ای کرد و گفت (بده من درشو باز کنم)
بنظر ادم بدی نمیاد ، بطری رو دادم دستش و اون هم در کسری از ثانیه درشو باز کرد و داد بهم
از دستش گرفتم و مثل این قحطی زده ها همشو سر کشیدم که با صدای خندش مواجه شدم
(چی انقدر خنده داره ؟)
همراه با خنده جوابم رو داد (مثل این تشنه های قحطی زده میخوری)
از حرفش یکم از کارای خودم خجالتم گرفت
(حداقل مثل شما همه چیز رو به رخ همه نمیکشم)
خندش تمام شد و الان بجاش لبخند مهربونی داشت
(منم مثل شما نیستم که از کسی بابت کمکش تشکر نکنم)
با این حرفش تازه یادم امد ازش تشکر نکردم
(اوکی ببخشید ، مرسی)
با همون لحن و لبخندش پرسید (اسم من تهیونگه اسم تو چیه ؟)
(ا.ت هستم)
دستشو جلوم دراز کرد و گفت (خوشبختم ا.ت)
دستمو تو دستش گذاشت (همچنین تهیونگ)
از فرودگاه خارج شدم و منتظر شدم تاکسی برسه تو همون موقع هم یک اب معدنی برداشتم تا درشو باز کنم
چقدرم سفته ، باز نمیشه لعنتی
همینطور که در تلاش بودم تا در بطری رو باز کنم ، دستی روی شونم نشست
کلافه برگشتم تا ببینم صاحب دست کیه ، که دیدم همون کسیه که داخل هواپیما بیدارم کرده بود
چه لبخندی هم داره ، جر نخوره دهنت ...
(میتونم کمکتون کنم ؟)
الان فقط امده همینو بگه ؟ انقدر ضایع داشتم درش رو باز میکردم ؟
(اوه سلام ، نه خیلی ممنون)
(اما اینطور بنظر نمیاد)
یه نگاه به بطری کردم و یه نگاه به اون
خنده ای کرد و گفت (بده من درشو باز کنم)
بنظر ادم بدی نمیاد ، بطری رو دادم دستش و اون هم در کسری از ثانیه درشو باز کرد و داد بهم
از دستش گرفتم و مثل این قحطی زده ها همشو سر کشیدم که با صدای خندش مواجه شدم
(چی انقدر خنده داره ؟)
همراه با خنده جوابم رو داد (مثل این تشنه های قحطی زده میخوری)
از حرفش یکم از کارای خودم خجالتم گرفت
(حداقل مثل شما همه چیز رو به رخ همه نمیکشم)
خندش تمام شد و الان بجاش لبخند مهربونی داشت
(منم مثل شما نیستم که از کسی بابت کمکش تشکر نکنم)
با این حرفش تازه یادم امد ازش تشکر نکردم
(اوکی ببخشید ، مرسی)
با همون لحن و لبخندش پرسید (اسم من تهیونگه اسم تو چیه ؟)
(ا.ت هستم)
دستشو جلوم دراز کرد و گفت (خوشبختم ا.ت)
دستمو تو دستش گذاشت (همچنین تهیونگ)
۲.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.