「مزاحم قلبم」
「مزاحم قلبم」
part⁴
"آنچه گذشت:
سرمو برگردونم که با چانی رو به رو شدم...
-عاشق کسی شدی...
-جوابمو بده...
-دهنمو باز نکن خودتم میدونی که میتونم چیا بهت بگم..."
ویو ات
میدوییدم و میدوییدم تا به رستوران رسیدم.
نفس نفس میزدم
دستمو رو زانوهام گذاشتم و چند تا دم عمیق کشیدم و هوای بیرونو وارد ریه هام کردم.
سرمو بلند کردم و دست مو سمت در بردم و در رستورانو هل دادم تا باز بشه.
تا در باز شد صدای همهمه ی مشتریا میومد.
سری وارد شدم و یواش یواش سمت اتاقی که باید لباس عوض میکردم قدم برمیداشتم
خدایا مدیر منو نبینه، خدایا خواهش میکنم نبینه، اگه نبینه هر هفته میرم کلیسا
-لی ات
با صدای مدیر سر جام یخ زدم
وایی الان چی کار کنم حتی خدام میدونه که قرار نیست برم کلیسا
با یه لبخند فیک و ضایع برگشتم طرف مدیر
-سلام خانوم کیم، چه چیزی شمارو به اینجا کشونده ای بزرگوار؟
-با من شوخی نکن الان وقتش نیست، فقط بگو چرا انقدر دیر اومدی
-خب راستش با اکسم دعوام شد دیر شد ببخشیددددد
-تا الان چند بار دیر اومدی؟
-با این بار 17 بار، اخه چی کار کنم دیر میرسم تازه مدیر اون شرکتم هی گیر میده.
-تو اخر منو پیر میکنی
و دستشو رو سرش گذاشت.
-ببخشید ببخشیددددد، قول میدم دیگه تکرار نشه
-باشه کم حرف بزن برو سر کارت
-مرسییییی
سری با دو رفتم تو اتاق.
لباس مخصوصمو پوشیدم...
"انچه خواهید خواند:
-ببخشید میشه یه جا دیگه بشینید...
-عادتتو ترک کن یه جا دیگه بشین...
-جانم ماری کاری داشتی..."
🚫اصکی ممنوع
part⁴
"آنچه گذشت:
سرمو برگردونم که با چانی رو به رو شدم...
-عاشق کسی شدی...
-جوابمو بده...
-دهنمو باز نکن خودتم میدونی که میتونم چیا بهت بگم..."
ویو ات
میدوییدم و میدوییدم تا به رستوران رسیدم.
نفس نفس میزدم
دستمو رو زانوهام گذاشتم و چند تا دم عمیق کشیدم و هوای بیرونو وارد ریه هام کردم.
سرمو بلند کردم و دست مو سمت در بردم و در رستورانو هل دادم تا باز بشه.
تا در باز شد صدای همهمه ی مشتریا میومد.
سری وارد شدم و یواش یواش سمت اتاقی که باید لباس عوض میکردم قدم برمیداشتم
خدایا مدیر منو نبینه، خدایا خواهش میکنم نبینه، اگه نبینه هر هفته میرم کلیسا
-لی ات
با صدای مدیر سر جام یخ زدم
وایی الان چی کار کنم حتی خدام میدونه که قرار نیست برم کلیسا
با یه لبخند فیک و ضایع برگشتم طرف مدیر
-سلام خانوم کیم، چه چیزی شمارو به اینجا کشونده ای بزرگوار؟
-با من شوخی نکن الان وقتش نیست، فقط بگو چرا انقدر دیر اومدی
-خب راستش با اکسم دعوام شد دیر شد ببخشیددددد
-تا الان چند بار دیر اومدی؟
-با این بار 17 بار، اخه چی کار کنم دیر میرسم تازه مدیر اون شرکتم هی گیر میده.
-تو اخر منو پیر میکنی
و دستشو رو سرش گذاشت.
-ببخشید ببخشیددددد، قول میدم دیگه تکرار نشه
-باشه کم حرف بزن برو سر کارت
-مرسییییی
سری با دو رفتم تو اتاق.
لباس مخصوصمو پوشیدم...
"انچه خواهید خواند:
-ببخشید میشه یه جا دیگه بشینید...
-عادتتو ترک کن یه جا دیگه بشین...
-جانم ماری کاری داشتی..."
🚫اصکی ممنوع
۱.۷k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.