تک پارتی ( جین )
(جین و ا\ت) فردا تولد جین بود نمیدونستم کجا بگیرم براش تولدش رو برای همین خواستم کمی فکر کنم و از چند تا از دوستام بپرسم من بعد کلی فکر کردن تصمیم گرفتم تو خونه بگیرمش و جای دیگه ای نرم بعد یهو زد به سرم که برم تو یه کافه براش بگیرم ولی هی نظرم عوض میشد هی کلامغزم درگیرش بود پس تصمیم گرفتم برم یه سری از وسایل رو برای فردا بخرم تا یکم مغزم خالی بشه جین هم از صبح رفته بود کمپانی فکر میکنم فردا هم کمپانی قراره باشه پس اگه جین فردا بره کمپانی من راحت تر میتونم کار هام رو انجام بدم فعلا لباس هام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون رفتم سمت یه فوشگاه همه وسایلش مخصوص تولد بود منم شروع کردم انتخاب کردم یه ریسه کلی باد کنک صورتی و کلی چیز میز خریدم سعی کردم اکثرا صورتی و سفید بردارم وسایل رو تا جین خوشش بیاد رفتم یه سری چیز هم برای درست کردن کیک و تزیین کیک خریدم و راه افتادم چون میترسیدم یه هو جین ببینه وسایل رو و گیر بیوفتم تصمیم گرفتم وسایل رو ببرم تو خونه یکی از دوستام بزارم وسایل رو گذاشتم راه افتادم به سمت خونه خیلی خسته شده بودم وقتی رسیدم خونه خدا هزار بار شکر کردم که وسایل رو گذاشتم خونه دوستم چون جین خونه بود و الان میتونستم گیر بیوفتم رفتم وقتی تو رفتم پرید بغلم و کلی سوال پیچم کرد که کجا بودم منم گفتم بیرون رفته بودم پیاده روی چون هیچ وسیله ای نداشتم امشب رو زود خوابیدم و صبح که بیدر شدم جین نبود من هم رفتم از خونه دوستم وسایل رو گرفتم و شروع کردم خونه رو تزیین کردم چون دیروز تصمیمم رو گرفتم که خونه باشه بعد کیک رو پختم و تزیین کردم دیدم ساعت ۶ شده آماده شدم دوش و آرایش و اینا که ساعت شد ۸ و نیم کیک و یواش درآوردم و شمع ها رو روشن کردم و آماده نشستم تا بیاد همه جا تاریک بود و حتما نگران بود چون از صبح هزار بار زنگ زده بود و من جواب نداده بودم فقط پیام اینکه ساعت ۹ خونه باش رو داده بودم کلی خوشحالشد و ازم تشکر کرد و یه شب خوب رو باهم گذروندیم
۷۴.۲k
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.