دلت میخواد لحظات خوبمون تموم بشه ادامه پارت ۱
رو صندلی نشستم تا کار مامان ها تموم بشه مین یونگ هم اومد نشست.خیلی خوشحال بودم میرم عروسی ولی از طرفی هم از یه چیز دیگ خوشحال بودم اینکه یه نفرو میبینم😁😊🤤 موندم که به مین یونگ بگم یا نه🤔دیگه نمیتونم دهنمو نگه دارم باید به یه کسی بگم😥😖😫😢
*مین یونگ بیا اینجا کارت دارم
+ها چیه بگو میشنوم
*میگم بیا جلو تر
+خاب بفرمایین
*میگم که خیلی خوب داداشی مث هیونجین داری من خوشم میاد .
+نه بابا کجاش خوبه ها واستا چی گفتی؟!
*اوف میگم که چه داداش خوبی داری
+نه جمله بعدیش
*همین بود دیگه😐گفتم خوشم میاد از اینکه همچین داداشی داری
+وایی خدا تو هیونجین را دوست داری😃🤣😅😍😆
*ن.نه من کی گفتم دوستش دارم. 😅😶🤔🤨🙄
+ا بیا لکنت گرفتی. ایم مدرک😃😂
...(ذهن جانگ می)...
*یه دقیه با خودم فکر کردم راست میگه . هر وقت اسمش به زبون میاد قبلم تند تند میزنه یا همین الان لکنت گرفتم . پس این یعنی چیزی نیست جز عشق 😍😅😃
+جانگ می😂😳 یوهو،الوو...😳 کجایی جانگ می😶😤😠😳😳..
*یه دفعه با سوزش روی صورتم از تو افکارم اومدم بیرون.
*ایی چه دروی میکنه به مین یونگ نگاه کردم دیدم صورتش پکریده و افتاده،نگاش کردم تو زدی؟؟؟🤨
+اره 🙄😏چرا هر چی صدات میزنم جوابمو نمیدی عوضی 😐
*یا کثافت خیلیی بیشعوری چرا اینقدر محکم ☹️😢خا چیه تو افکارم بودم🤤
+ا بلا نگران نباش عروسی تو و اون داداش انطرم امروز میشه😂فهمدیم چه خیالاتی در سر داری🙄😏😅😂
*دیگ داری دهن منو وا میکنی اون چیزی که فک میکنی نیس حالا ولش و اینکه ایم یه راز بین من و تو فهمیدی نباید به کسی بگی🤨😶 اوکی؟
+اوکی😏😅🤗
(پ.ن:کار مامان هاشونم تموم شد.😊😉
دیگه خسته شدم مال مامان هاشونم بنویسم چون اون ها هم ارایش می شدند، همین😐)
*وای مامانی چقدر شما خوشگل شدید😍 شما از مادر عروس بودن هم رد شدید مث عروس شدید.😉👌
(پ.ن:مادربزرگ و مامانی هر دوتاش یکیه😉 علامت مامانی با " نشون میدم)
"مرسی نوه گلم تو هم خیلی خوشگل شدی.
*خیلی ممنون😍🤩❤️
+مامانی منو نمیگید؟!!😶😑😐
(پ.ن:اخی تو حسود کی بودی😂)
*یا پارک مین یونگ تو چقد حسودی 😂🤦🏾♀
"پارک مین یون نوه گلم تو هم خیلی خوشگل شدی😉،ندیدمت بهت بگم😅
+مرسی مامانی جون.😇
ذهن جانگ می
داشتیم حرف میزدیم صدای بوق ماشین اومد سریع فهمیدم که دایی اومده دنبالمون (یعنی همون پدر پارک مین یونگ)
*زندایی ،مامان و.... بیاین بریم دایی اومده📢📢🎤🎤
همه :باشه اومدیم.🚶♀️🚶♀️🚶♀️👥👤🗣
(پ.ن:مامان جانگ می و مامان پارک مین یونگ پول اریشگاه را دادند و امدند بیرون)
*مین یونگ بیا اینجا کارت دارم
+ها چیه بگو میشنوم
*میگم بیا جلو تر
+خاب بفرمایین
*میگم که خیلی خوب داداشی مث هیونجین داری من خوشم میاد .
+نه بابا کجاش خوبه ها واستا چی گفتی؟!
*اوف میگم که چه داداش خوبی داری
+نه جمله بعدیش
*همین بود دیگه😐گفتم خوشم میاد از اینکه همچین داداشی داری
+وایی خدا تو هیونجین را دوست داری😃🤣😅😍😆
*ن.نه من کی گفتم دوستش دارم. 😅😶🤔🤨🙄
+ا بیا لکنت گرفتی. ایم مدرک😃😂
...(ذهن جانگ می)...
*یه دقیه با خودم فکر کردم راست میگه . هر وقت اسمش به زبون میاد قبلم تند تند میزنه یا همین الان لکنت گرفتم . پس این یعنی چیزی نیست جز عشق 😍😅😃
+جانگ می😂😳 یوهو،الوو...😳 کجایی جانگ می😶😤😠😳😳..
*یه دفعه با سوزش روی صورتم از تو افکارم اومدم بیرون.
*ایی چه دروی میکنه به مین یونگ نگاه کردم دیدم صورتش پکریده و افتاده،نگاش کردم تو زدی؟؟؟🤨
+اره 🙄😏چرا هر چی صدات میزنم جوابمو نمیدی عوضی 😐
*یا کثافت خیلیی بیشعوری چرا اینقدر محکم ☹️😢خا چیه تو افکارم بودم🤤
+ا بلا نگران نباش عروسی تو و اون داداش انطرم امروز میشه😂فهمدیم چه خیالاتی در سر داری🙄😏😅😂
*دیگ داری دهن منو وا میکنی اون چیزی که فک میکنی نیس حالا ولش و اینکه ایم یه راز بین من و تو فهمیدی نباید به کسی بگی🤨😶 اوکی؟
+اوکی😏😅🤗
(پ.ن:کار مامان هاشونم تموم شد.😊😉
دیگه خسته شدم مال مامان هاشونم بنویسم چون اون ها هم ارایش می شدند، همین😐)
*وای مامانی چقدر شما خوشگل شدید😍 شما از مادر عروس بودن هم رد شدید مث عروس شدید.😉👌
(پ.ن:مادربزرگ و مامانی هر دوتاش یکیه😉 علامت مامانی با " نشون میدم)
"مرسی نوه گلم تو هم خیلی خوشگل شدی.
*خیلی ممنون😍🤩❤️
+مامانی منو نمیگید؟!!😶😑😐
(پ.ن:اخی تو حسود کی بودی😂)
*یا پارک مین یونگ تو چقد حسودی 😂🤦🏾♀
"پارک مین یون نوه گلم تو هم خیلی خوشگل شدی😉،ندیدمت بهت بگم😅
+مرسی مامانی جون.😇
ذهن جانگ می
داشتیم حرف میزدیم صدای بوق ماشین اومد سریع فهمیدم که دایی اومده دنبالمون (یعنی همون پدر پارک مین یونگ)
*زندایی ،مامان و.... بیاین بریم دایی اومده📢📢🎤🎤
همه :باشه اومدیم.🚶♀️🚶♀️🚶♀️👥👤🗣
(پ.ن:مامان جانگ می و مامان پارک مین یونگ پول اریشگاه را دادند و امدند بیرون)
۹.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.