@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان شوهر عوضی من
پارت سی و یک
لی نا:الو
لو هان:الو سلام پیامی که گذاشته بودن بچه ها رو دیدی
لی نا:آره
لو هان:تو هم باهامون میای
لی نا:اره
لو هان: خوبه پس من فردا میام دنبالت
لی نا:باشه شبت بخیر بای
لو هان:شب تو هم بخیر
از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم
چند دست لباس هم برای خودم بستم
رفتم تا خودم آماده بشم
کت و شلوار مشکی
کفش نیم بوت پاشنه بلند
ناخن هامو لاک زدم
و موهامم بستم
آرایشم کردم
آماده شدم کیفمو برداشتم دم در منتظر بودم که لو هان بیاد دنبالم
که دیدم لوهان داره میاد سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
توی راه لو هان ماشین رو نگه داشت رفت کاکائو گرفت
لو هان:کاکائو میخوری
لی نا:نه من از کاکائو خوشم نمیاد شما بخور
لو هان:باشه
بلاخره رسیدیم
لی نا:چه ویلای خوشگلیه
کارمندا:آره خیلی خوبه بچه ها بریم خوش بگذرونیم بریم مایو بپوشیم
من روی صندلی نشسته بودم داشتم نوشیدنی میخوردم
کارمند:خانم یان شما هم بیاین
لی نا:نه اینجوری راحت ترم
کارمند:ولی بدون شما که خوش نمیگذره مگه نه بچه ها
کارمندا:ارهههههه بیاین
لو هان داشت نگام میکرد
برای همون قبول کردم رفتم اتاقم تا لباسمو عوض کنم
لباسمو عوض کردم رفتم بیرون لو هان داشت نگام میکرد
داشتم بچه ها رو نگاه میکردم لو هان داشت لباسشو در می آورد رو مو کردم انور که از پشت بغلم کرد و پرید توی
استخر
رمان شوهر عوضی من
پارت سی و یک
لی نا:الو
لو هان:الو سلام پیامی که گذاشته بودن بچه ها رو دیدی
لی نا:آره
لو هان:تو هم باهامون میای
لی نا:اره
لو هان: خوبه پس من فردا میام دنبالت
لی نا:باشه شبت بخیر بای
لو هان:شب تو هم بخیر
از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم
چند دست لباس هم برای خودم بستم
رفتم تا خودم آماده بشم
کت و شلوار مشکی
کفش نیم بوت پاشنه بلند
ناخن هامو لاک زدم
و موهامم بستم
آرایشم کردم
آماده شدم کیفمو برداشتم دم در منتظر بودم که لو هان بیاد دنبالم
که دیدم لوهان داره میاد سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
توی راه لو هان ماشین رو نگه داشت رفت کاکائو گرفت
لو هان:کاکائو میخوری
لی نا:نه من از کاکائو خوشم نمیاد شما بخور
لو هان:باشه
بلاخره رسیدیم
لی نا:چه ویلای خوشگلیه
کارمندا:آره خیلی خوبه بچه ها بریم خوش بگذرونیم بریم مایو بپوشیم
من روی صندلی نشسته بودم داشتم نوشیدنی میخوردم
کارمند:خانم یان شما هم بیاین
لی نا:نه اینجوری راحت ترم
کارمند:ولی بدون شما که خوش نمیگذره مگه نه بچه ها
کارمندا:ارهههههه بیاین
لو هان داشت نگام میکرد
برای همون قبول کردم رفتم اتاقم تا لباسمو عوض کنم
لباسمو عوض کردم رفتم بیرون لو هان داشت نگام میکرد
داشتم بچه ها رو نگاه میکردم لو هان داشت لباسشو در می آورد رو مو کردم انور که از پشت بغلم کرد و پرید توی
استخر
۲.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.