درخواستی
#درخواستی
°چندپارتی کوک°پارت9
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
+(با نوری که به چشمم میتابید از خواب بیدار شدم احساس خفگی میکردم نمیتونستم تکون بخورم چشمامو آروم باز کردم دیدم کوک دستاشو خیلی محکم دورم حلقه کرده جوری که انگار میخواستم فرار کنم سعی کردم دستاشو از دورم باز کنم که تکونی خورد منم بی حرکت موندم تا یه وقت بیدار نشه..دستاش یکم شل شده بودن منم از فرصت استفاده کردم و خیلی آروم دستاشو از دورم برداشتم و از تخت اومدم پایین..به جونگکوکی که هنوز خواب بود نگاه کردم آخه چطور میتونه انقدر کیوت باشه وقتی خوابه خیلی شبیه بچه هاس دلم میخواست بوسه بارونش کنم ولی الان وقتش نبود نباید الان بیدار بشه.. آروم از اتاق اومدم بیرون و سمت سالن حرکت کردم اینجا واقعا بهم ریخته بود کلی هم خورده شیشه روی زمین بود خیلی خطرناک بود برای اینکه کسی آسیب نبینه با احتیاط شروع کردم به جم کردن خورده شیشه ها بعدشم یکم خونه رو جمع و جور کردم خب بالاخره تموم شد تصمیم گرفتم تا جونگکوک بیدار نشده صبحانه رو آماده کنم رفتم سمت آشپزخونه و مواد مورد نیازم رو حاضر کردم چون جونگ کوک خیلی پنکیک دوست داشت میخواستم پنکیک درست کنم بعد چندمین پنکیک ها حاضر شدن.. آها شیرموز!کوک عاشق شیرموزه مطمئنم وقتی بیدار بشه و ببینه شیرموز داریم خیلی خوشحال میشه)
ویو کوک
_(هوفففففف بازم این سردرد مزخرف..دیشب چه اتفاقی افتاد؟چطوری اومدم رو تخت؟اصلا چیزی یادم نمیاد صبر کن ببینم این صداها از کجا میان انگار صدای ظرف و ظروفه صدا از بیرون اتاق میومد یعنی کسی اینجاس؟از روی تخت پاشدم و رفتن سمت سالن بوهای خوبی میومد یعنی کی میتونه باشه؟
_ا..ا٫ت(تعجب زیاد)
ویو ا٫ت
دیگه تقریبا همچی حاضر بود داشتم شیرموز رو تو لیوان میرختم که صدای کوک رو شنیدم برگشتم سمتش که دیدم منگ بهم زل زده که بهش لبخند زدم
+صبح بخیر بانی خوب خوابیدی؟(لبخند)
_ت..تو اینجا چیکار میکنی؟دارم خواب میبینم(چشماشو میمالونه و دوباره با همون حالت به ا٫ت زل میزنه)
+(به کیوت بودنش خندیدم)نه عزیزم خواب نمیبینی
+(رفتم سمتش دستشو گرفتم و پشت سرم سمت میز ناهارخوری کشوندمش)
+بیا ببین چی درست کردم پنکیک و شیرموز بشین بخوریم(لبخند)(هنوزم بهم زل زده بود و تکون نمیخورد پس خودم صندلی رو کشیدم و کمکش کردم بشینه خودمم کنارش نشستم)
ادامه دارد.....
توتفرنگیام سعی میکنم الان پارت بعد رو بنویسم بزارم اگرم نتونستم فردا میزارم❤️🍓
°چندپارتی کوک°پارت9
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
+(با نوری که به چشمم میتابید از خواب بیدار شدم احساس خفگی میکردم نمیتونستم تکون بخورم چشمامو آروم باز کردم دیدم کوک دستاشو خیلی محکم دورم حلقه کرده جوری که انگار میخواستم فرار کنم سعی کردم دستاشو از دورم باز کنم که تکونی خورد منم بی حرکت موندم تا یه وقت بیدار نشه..دستاش یکم شل شده بودن منم از فرصت استفاده کردم و خیلی آروم دستاشو از دورم برداشتم و از تخت اومدم پایین..به جونگکوکی که هنوز خواب بود نگاه کردم آخه چطور میتونه انقدر کیوت باشه وقتی خوابه خیلی شبیه بچه هاس دلم میخواست بوسه بارونش کنم ولی الان وقتش نبود نباید الان بیدار بشه.. آروم از اتاق اومدم بیرون و سمت سالن حرکت کردم اینجا واقعا بهم ریخته بود کلی هم خورده شیشه روی زمین بود خیلی خطرناک بود برای اینکه کسی آسیب نبینه با احتیاط شروع کردم به جم کردن خورده شیشه ها بعدشم یکم خونه رو جمع و جور کردم خب بالاخره تموم شد تصمیم گرفتم تا جونگکوک بیدار نشده صبحانه رو آماده کنم رفتم سمت آشپزخونه و مواد مورد نیازم رو حاضر کردم چون جونگ کوک خیلی پنکیک دوست داشت میخواستم پنکیک درست کنم بعد چندمین پنکیک ها حاضر شدن.. آها شیرموز!کوک عاشق شیرموزه مطمئنم وقتی بیدار بشه و ببینه شیرموز داریم خیلی خوشحال میشه)
ویو کوک
_(هوفففففف بازم این سردرد مزخرف..دیشب چه اتفاقی افتاد؟چطوری اومدم رو تخت؟اصلا چیزی یادم نمیاد صبر کن ببینم این صداها از کجا میان انگار صدای ظرف و ظروفه صدا از بیرون اتاق میومد یعنی کسی اینجاس؟از روی تخت پاشدم و رفتن سمت سالن بوهای خوبی میومد یعنی کی میتونه باشه؟
_ا..ا٫ت(تعجب زیاد)
ویو ا٫ت
دیگه تقریبا همچی حاضر بود داشتم شیرموز رو تو لیوان میرختم که صدای کوک رو شنیدم برگشتم سمتش که دیدم منگ بهم زل زده که بهش لبخند زدم
+صبح بخیر بانی خوب خوابیدی؟(لبخند)
_ت..تو اینجا چیکار میکنی؟دارم خواب میبینم(چشماشو میمالونه و دوباره با همون حالت به ا٫ت زل میزنه)
+(به کیوت بودنش خندیدم)نه عزیزم خواب نمیبینی
+(رفتم سمتش دستشو گرفتم و پشت سرم سمت میز ناهارخوری کشوندمش)
+بیا ببین چی درست کردم پنکیک و شیرموز بشین بخوریم(لبخند)(هنوزم بهم زل زده بود و تکون نمیخورد پس خودم صندلی رو کشیدم و کمکش کردم بشینه خودمم کنارش نشستم)
ادامه دارد.....
توتفرنگیام سعی میکنم الان پارت بعد رو بنویسم بزارم اگرم نتونستم فردا میزارم❤️🍓
۲۲.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.